اگر برای نوشتن و تولید محتوای خود از کارفرمایی پول یا اعتبار دریافت میکنید یعنی میتوانید به عنوان حرفه به محتوانویسی فکر کنید. در ورزش هم زمانی که ورزشکار برای ورزش، تمرین ها و مسابقات و امرار معاش خود از منبع درآمدی استفاده نکند و درآمدش مستقیم از راه ورزش تامین شود به او ورزشکار حرفهای اطلاق میشود.
البته در بیان متعارف و مصطلح معمولا به کسی حرفهای گفته میشود که کیفیت کارش از استانداردهای شناختهشده و قابل انجام توسط عموم مردم بالاتر باشد. که البته منافاتی با تعریف ذکر شده ندارد.
اولین تبلیغاتنویس حرفهای را به سال ۱۸۸۶ نسبت میدهند که فردی به نام جان اموری پاورز (John_Emory_Powers) نام داشت. او به صورت نیمه وقت تبلیغ مینوشت. حدود درآمدی روزانه وی ۱۰۰ دلار از راه نوشتن تبلیغات بود. بعدها استخدام جان وانامیکر و فروشگاههای زنجیرهای لوکس «لرد اند تیلور» شد. تقریبا صدسال پیش در سال ۱۹۱۹ از دنیا رفت.
البته نوشتن تبلیغات و تولید محتوا از موارد مورد اختلاف علماست که چون موضوع گفتگو نیست وارد موضوع اصلی خودمان میشویم.
حال که منظورم را از حرفهای بودن گفتم، بلافلاصله برویم سراغ بریف. اگر شما میخواهید به یک کپیرایتر یا کانتتکرییتور (تبلیغنویس یا محتواساز یا محتوانویس) سفارش کار دهید، چکار میکنید؟ معمولا از او میخواهید تا بر اساس تجربه، محتوایی برای برندتان یا محصولتان متن و تصویر یا ویدیویی را آماده کند.
اگر شما برند نامآشناتری داشته باشید، اهرم به نفع شماست. یعنی سلیقه شماست که حرف آخر را میزند. اما اگر برند طرف مقابل (آژانس تبلیغاتی یا تولید محتوا یا فریلنسر) برندش مشهورتر باشد، سلیقه تیم خلاق است که تعیین میکند چه چیزی تحویل بگیرید!
اما اگر استانداردی وجود داشته باشد چه؟ بخاطر همین است که در کشورهای دیگری که قدمت و استانداردهای بیشتری در تبلیغات و تولید محتوا نسبت به ایران دارند، استفاده از ابزاری بنام «بریف» بوجود آمد. بریف زبان بین مشتری و مجری است. استانداری که میتواند ملاک و فصلالخطاب هر مرحلهای باشد. نه تنها مشتری و مجری (در اقوالی پیمانکار) بلکه تمام اعضای تیم خلاق و اکانت میتوانند از آن استفاده کنند. در حقیقت بریف درخواست مشتری یا به بیانی صورت مسئله پروژه است که مشتری و محتوانویس روی آن توافق میکنند. یک چکلیست که اگر بخواهیم بدانیم پروژه کامل و تمام شده است یا نه، باید به آن مراجعه کنیم.
قبلا بریف سه جزء کلی داشت:
اما به مرور و بعد از ظهور مفهوم و کشف موضوعی بنام برند لازم شده که مواردی در مورد برند هم به بریف اضافه شود. مورد چهارم را با عنوان شخصیت برند، در داخل بریف میآورند. هر آژانس و هر فریلنسری (آزادکاری) برای خود قالب مشخصی دارد، اما آنچه مهم است و باید بدانیم این است که نوشتن با بریف نوشتن با چهارچوب است
هر کدام از این چهار جزء، خود داستانی دارند که در بلاگهای مجزا در موردشان مینویسم. نهایتا قصد دارم یک بریف را برای یک نمونه در اینجا به اشتراک بگذارم تا عملیاتیتر بتوانیم با هم در مورد استفاده از این ابزار سودمند همزبان شویم. نکاتی در مورد انواع بریف، لحن صدای برند هم در بریف وجود دارند که عمری بود در مورد آنها هم میخواهم بنویسم. پس، این داستان این بلاگ ادامه دارد.
پیروز و پایدار باشید.