- صدات کردم یه گپی با هم بزنیم
+ خوشحال میشم با هم بشینیم، چه خبرا؟
-هیچی.. جدیدا ذهنم وقتی درگیر میشه گیر میکنه، عینهو لاستیک تو گل. هر چی گاز میدی از گل درنمیآید که بیشتر هم فرو میره
+ خوب دیفلاک رو روشن کن?
- ینی چی؟؟
+ بیین اگه ماشین تو آفرود مثلا یه چرخش تو گل گیر کنه، زور الکی نمیزنه سیستم دفلاک رو روشن میکنه که نیرو مساوی به همه چرخا میرسه و اون چرخ تو گل هم هرز نمیچرخه.. خلاصه ی از گل درمیاد
- مگه آدم هم دفلاک داره؟
+ نمیدونم اونو که الکی گفتم واسه مزاح... ولی شاید ما هم همچین چیزی داشته باشیم
- ینی یه سیستم که هرزگردی مغز رو بگیره ؟
+ ههه آره همچین چیزایی... ببین مغز وقتی تو لوپ فکر کردن به چیزی میافته و خروجی نداره هرزگردی داره.. بش میگن نشخوار فکری
- نشخوار که واسه گاوه!
+ آره . گاوه چیزایی که خورده رو چندبار مرور میکنه ? مطمئن شه قابل هضمه. فک کنم ما هم از خوراک مغزمون مطمئن نباشیم درگیر لوپ نشخوار یا همون هرزگردی مغزی میشیم. اوه چی گفتم! همینو بخوام هضم کنم چندبار باید مرور کنمش??
- پس همه این مشکل رو دارن؟
+ آره دیگه ما همه آدمیم .. ولی چیزی که ما رو متفاوت میکنه روش روبرو شدن با این داستانه. خیلیا نمیفهمن درگیرن و درگیر باقی میمونن
- الان من که فهمیدم باید چیکار کنم؟ چندبار نشخوار در روز برای گاو درون اوکی هست؟
+من که نمیدونم ولی چون پیش تو زیاد میام و حواسم بهت هست و درگیریم از تو کمتره، سعی میکنم یه کم یادگیرنده تر از تو باشم.
- اوه اوه بابا یادگیرنده! نکشی مون
+ من دوستت دارم میخوام حتی تو از من هم جلوتر باشی
- مرسی میدونم. حالا چیکار کنم نشخوار بکنم یا نه؟
+ من باشم حواسمو میدم به گاوه، هر وقت هرزگردی داشت یعنی یه فکری پیشرفت نداشت ، دفلاک رو فعال میکنم که هم هرزگردی کنترل بشه هم نیرو بین چرخا مساوی پخش بشه که بقیه چرخان رو از گل در بیان. ینی سرعت اون فکر رو کم و به بقیه فکرای کمکی فضا میدم تا بیان کمک. یه مثال میزنم اینکه فلانی به من سلام نداد یعنی چی و چی و چی... اینجا درگیر نشخوار میشم برای رهایی، از چرخای دیگه همون فکر های کمکی استفاده میکنم مانند از کجا معلوم سلام ندادنش عمدی بود یا قصدی داشت؟ یا واقعا سلام و علیک اون چقد تو زندگی من مهمه یا ارزش های زندگی من سلام دادن ندان اون یاروعه؟
- چقد تخصصی شد، یه وقت با هم آفرود بریم گیر کنیم عملی یاد بگیریم
+ حله آخر هفته من و تو و پرایدم.