در این دو سال در دو برنامه آموزشی برای کارآفرینی استارتاپ شرکت کرده ام. اولی دوره ی ۱۲ هفته ای بود که توسط مدرسه استارتاپ و زیر نظر شتاب دهنده ی YCombinator بصورت آنلاین برگزار شد و دیگری (و به صورت جدی تر) در دانشگاه ملبورن استرالیا در مقطع فوق لیسانس کارآفرینی. در هر دو دوره متوجه چند نکته ی مهم شده ام:
اول: اينكه به عنوان یک بنیانگذار استارتاپ، باید تلاش کرد با کسانی که هم فکر و همدل (empathic) هستند ارتباط برقرار کرد. از آن نوع ارتباطاتی که در آن حس اعتماد، همکاری تیمی، و حمایت روحی و روانی حرف اول را می زند. در این دو برنامه ای که عرض مى كنم ایجاد ارتباط بین بنیان گذاران بصورت کاملا حساب شده و سیستماتیک انجام مى شود. در مورد اول، لازم بود ما در قالب یک گروه ۱۰ نفره ی بنیان گذار هر هفته یک بار و همراه با منتور مؤسسه، جلسات ساعات کاری (Office hours) داشته باشیم. در آن جلسات در خصوص پیشرفت کارمان و اینکه چگونه می توانیم به هم کمک کنیم صحبت می کردیم. و البته هفته ای یک بار هم لازم بود در خصوص پیشرفت کار استارتاپ و همکاری درون سازمانی مان به مؤسسه گزارش کتبی ارسال کنیم. من به شخصه همه ای این موارد را برای منظم کردن ذهن و منسجم کردن فعالیت استارتاپ مفید دیدم. در مورد دوم (یعنی کلاس های دانشگاه) کلا تاکید بر انجام کار تیمی بین اعضای کلاس به بهانه های مختلف هست تا با روحیه ی هم بیشتر آشنا بشوند و در آینده با هم تشکیل استارتاپ بدهند.
دوم: در خصوص تشکیل تیم، بیشتر افرادی که دارای ذهن خلاق هستند و ایده محورند به فهم و دانسته ی درونی خودشان بیش از هر چیز اعتماد می کنند. این افراد به اصطلاح روان شناسی، از لحاظ کارکرد *Ni قوی هستند. به عبارتی اعتماد بیش از حد به فهم و درک درونی خودشان می کنند و نسبت به واقعیات دنیای اطرافشون اصولا بی توجه ند. از نمونه های موفق این افراد می توان به الون ماسک (Elon Musk)، بنیان گذار شرکت تسلا، خود تسلا (Tesla)، اینشتین، نیچه، و .. اشاره کرد. به هر حال منظورم این هست که در یک تیم استارتاپی صاحب ایده بودن فقط اول راه است. اصل کار داشتن یک تیم منسجم هست که ایده را به مرحله عمل برساند و... اینکه هر کسی را بهر کاری ساخته اند! کسی که قوه خلاقیت بالا دارد معمولا انجام دهنده ی خوبی نیست. و آن کسی که انجام دهنده ی خوبی است معمولا کمتر از کارکرد Ni بهره برده است. دهه ی شصتی ها با نمونه ی کلاسیک این طرز نگاه خوب آشنا هستند. اشاره ام به یکی از برنامه های کودک به نام کار و اندیشه (با آن آهنگ کِرمی* که منِ بچه کلا ازش فراری بودم :))
سوم: در ادامه بحثِ ایجاد تیم، پیوِت (Pivot) یا تغییر جهت دادن از یک ایده به ایده ی دیگر یک اصل مسلم در موفقیت یا شکست هر استارتاپ است. از طرفی، ایده تا به پختگی لازم برسد و در بازار آزمایش شود مسیر طولانی از تکامل را طی می کند. لذا این پیوستگی و "استقامت" در انجام تغییرات بر روی ایده در صورتی امکان پذیر هست که یک تیم منسجم و هماهنگ پشت انجام تغییرات قرار بگیرد.
همه این نکاتی که عرض شد، برای رساندن این مطلب مهم بود که برای موفقیت در اجرای ایده باید نخست از چاردیواری خانه ی ذهنتان بیرون بیایید و در مورد ایده تان با افرادی که فکر می کنید می توانند کمکی برای انجام آن باشد، چه بصورت هم تیمی و چه بصورت همتا (Peer) صحبت کنید. راه انجام این کار هم ایجاد گروه های همفکریست که اعضا آن درباره اهداف و کارکرد تشکیل گروه با هم توافق داشته باشند.
براى این منظور، اینجانب به افراد علاقمند پیشنهاد می کنم که به گروه همفکری ما در تلگرام پیوندند. هر گروه با سقف حداکثر ۱۰ نفر و بصورت خصوصی در تلگرام تشکیل خواهد شد و در آن در خصوص کارها و اهدافمان و اینکه چگونه می توانیم همدیگر را یاری کنیم بحث می کنیم. این گروه (ها) می تواند برای شما کمک بزرگی باشد تا هم تیمی خود را پیدا کنید و از تجربیات دیگران استفاده کنید.
برای اطلاع از جزيیات بیشتر و اعلام علاقه به شرکت در گروه به آدرس زیر ایمیل بفرستید:
و یا از طریق لینکدین با هم مرتبط شویم:
https://www.linkedin.com/in/ebiblo
*Introverted Intuition
*Ear worm