من موجودی فضایی ام و دوش در سیارک ما دعوایی بود بین شهروندان و حاکمیت سیاره. در آنجا حاکمیت را رحمی نمیآمد با چوب و چماق و حتی رایحه های اشکاور همی زدی و موجودکان را از ابراز ناله شان بازداشتندی. رعیتیون که از اوضاع بتنگ آمده بودند،کمر به بستن شاه راه ها بستن و با سفینک هایشان بر تردد خلا ایجاد کردندی تا شخصی از حکما صدایشان شنیدندی. اما حاکمان،کمک نفرماییدن هیچ، چماق بر سفینک ها و رعیتیان کشیدن. تا پاسی از آن شب در اکثر نقاط سیارک میدان در دست رعیت بود.و حاکمیت در تاخت و گداخت برکندن تسلط رعیتیان. ایشات خسارت ها بر اموال عام زدند و دلها خالی کردند. که هرچند سلطنت سیارک را حالا تغییری نیست و لاکن شاید تسهیلی برشرایط حاصل آید. از عامه سیارکمان کشته ماند و ازوشان پررویی خشونت بیشتر. تعداد فضایی هایی که کوچیدن به دیگر دیار چند ده سفیر یاد کردند و آمار دقیق را کس برنیاورد. دلما درآن شب بد سوخت زیرا که فردایش بر ریش رعتیان خندیدند و کار خودرا پیش بردندی بدون زره ای انعطاف...
امشب نیز حال سیارک مان وخیم بود .شما نیز در رندی به این تخیل اندیشیده و شرح حال سیارکتان بازگویید تا ما نیز از فضا و کیهان باخبرآییم ...??
در کامنتها نویسید ز سیارکتان!