میشه یه پاکبان باشیم یا یه پزشک فرقی نداره مهم فقط اینه که عاشقش باشیم . عاشق زندگی باشیم و عاشق مسیری که انتخاب کردیم . و کسی که برای عشقش ارزشمند ترین داراییش رو یعنی جونش رو کف دستش میگیره اون تو رسیدن به هدفش مصمم و ثابت قدمه .
یه روز یه فرمانده جنگی با سپاهش با کشتی هاش وارد یه سرزمین دیگه میشه . زمانی که کشتی ها پهلو میگیرن دستور میده کشتی هاشون رو آتیش بزنن و به سپاهش میگه دیگه راه برگشتی وجود نداره ، اینجا یا میمیریم یا به هدفمون میرسیم .
کسی که برای رسیدن به هدف ..برای عشقش از جونش ، از ارزشمند ترین داراییش هم میگذره ،اون آدم خونش رنگین تر از کسیه که عشق رو نفهمیده .
میشه یه پاکبان بود یا یه کارگر ولی بهترین بود ، میشه یه نویسنده بود یا یه ورزشکار ولی بهترین بود ،میشه یه سردار جنگی باشی و بهترین باشی ، معیار و میزان عشقه ، اندازه عاشقی ، اون عشقه که خون آدم رو رنگین تر میکنه ،
ما آدم ها خودمون باهم فرق داریم ، و خودمون خالق زندگی خودمون هستیم ، و خودمونیم که با میزان عشق به هدفمون و کارمون و زندگیمون و عشق به جهان تعیین میکنیم که چجور آدمی باشیم .
بله میشه یه سردار جنگی باشیم و پشت میزمون بشینیم و تصمیم بگیریم و میشه یه سردار جنگی باشیم و ارزشمندترین دارایی مونو در راه عشقمون خرج کنیم. ما خودمونیم که انتخاب میکنیم و ما خودمونیم که باهم تفاوت داریم .
یه قهرمان المپیک مثلا تو رشته دو و میدانی چقدر نسبت به من بیشتر تمرین دو میکنه ؟ چقدر عاشق تر از منه به دو و میدانی ؟ بله توی اون رشته اون از من بهتره و مزد عشقش و باورهاش و تلاش فکری و جسمی خودش رو میگیره .
ما تو رشته های مختلف در جهان آدم هایی رو داریم که با بقیه تفاوت دارن . اونا قهرمانن .. از علی دایی تا کریس رونالدو ..از آلبرت انیشتین تا مادر ترزا ، و بزرگان معنوی در معنویت ...
قهرمان قاسم سلیمانی ، عاشق کارش بود و نتایجش بزرگترین شاهد این عشق ، و او خودش با افکارش و باورهاش و تلاش فکری و جسمیش این جایگاه رو برای خودش بدست آورد و ارزشمندترین داراییش رو در راه عشقش داد . اون خودش رنگ خون خودش رو ساخت و امروز آدم های زیادی در سراسر جهان به احترام این جایگاه و این رنگ خون ایستاده اند .