ابراهیم نجاتی·۱۱ روز پیشنامه های پر از غلطاو از جهان دیگری بود، از جنسی متفاوت. از آن دنیایی که فاصلهی معلم و شاگرد ها چیزی حدود هزاران کیلومتر میشد، او نزدیکتر بود.
ابراهیم نجاتی·۱۴ روز پیشگراش پنجاه سال بعدبیشتر توی نیمکت فرو میروم و چشم های را میبندم و سرم را رو به آسمان میگیرم و چند نفس عمیق میکشم. آنوقت به راه آمده فکر میکنم و سال ها
ابراهیم نجاتی·۳ ماه پیشماه رمضانشاید بدشانس بودیم که اولین ماه رمضان های سن تکلیفمان افتاده بود توی اوج گرمای مرداد و شهریور. انگار بدن های نوجوانمان توان تحمل این گرما
ابراهیم نجاتی·۳ ماه پیشوالیبالبرای دومین بار ، توانستم در سانس های والیبال شرکت کنم. چند ماه بود که بیخیال حضور در آن شده بودم. اگر درست یادم مانده باشد...
ابراهیم نجاتی·۵ ماه پیشزاده کابوسمی خواهم به او بفهمانم که او برای من ، زادهی یک کابوس سیاه توی یک شب تلخ است. او چیزی شبیه یک مسیح شفاگر میماند ، اما باور نمیکند.
ابراهیم نجاتی·۵ ماه پیشسخن زندگی [ عملگرا ]◇دانستن کافی نیست، باید به دانستهی خود عمل کنید. 🖊ناپلئون هیل [نویسنده]
ابراهیم نجاتی·۵ ماه پیشبرفاو گذاشته بود زمستان بشود ، سایه ها همه جا را بگیرند ، هوا تاریک و نمناک بشود و تنها یک برف کم داشته باشد برای رفتن.
ابراهیم نجاتی·۶ ماه پیشپا برهنه [ داستان کودکی ]جهانِ آزمون و خطا های یک کودک کنجکاو. او سقراط کودکانهای بود که به کشف راز های جهان آمده بود.
ابراهیم نجاتی·۶ ماه پیشمعصومیتمن در آن بهشت موعود ، در آن وصال آسمانی ، همان کودک عاشق خواهم بود و در آن روز ، دخترک ، صورتش را بالا خواهد آورد و در چشم هایم خیره خواهد…
ابراهیم نجاتی·۸ ماه پیشسخن زندگی [ یادگیری و جوانی ]هنری فورد : فرقی نمی کند ۲۰ ساله باشید یا ۸۰ ساله ، هر کسی یادگیری را رها کند ، پیر خواهد شد و هر کسی همیشه چیزی بیاموزد ، جوان خواهد بود…