باسمه تعالی
یک طرز فکر کلیدی در چیدن پازل زندگی میتواند این باشد که تصور کنیم قرار است نامیرا باشیم. یعنی کسی بیاید و یک نامه از خدا جلوی ما بگذارد و بگوید که فعلا و حالا حالا ها روال زندگی تو اینگونه است و تا بی نهایت قرار است زنده بمانی و با همین سبک زندگی و با همین شرایط به جاودانگی برسی !
آن وقت باید این سوال را از خودت بپرسی که آیا من قرار است تا پایان دنیا همین شکلی زندگی کنم ؟
بعد از این سوال ، می آیی و سر تا پای زندگیات را ورانداز و بررسی می کنی تا ببینی آیا همه چیز سر جایش است ؟ آیا از این شرایطی که دارم راضیام ؟ آیا می پسندم که همین راهی که دارم می روم را ادامه بدهم ؟
در این بزنگاه است که امکان دارد ، دچار شک بشویم. اصلا احتمال شک و نارضایتی بسیار زیاد است زیرا ما همیشه خودمان را بالاتر از این چیزی که هستیم تصور می کنیم. مگر غیر از این است که انسان جاهطلب و بی نهایت طلب است.
بعد از ایجاد شک ، باید ببینیم کدام یک از شرایط و رفتار و عادت هایمان ، ناخواسته از چارچوب های فکر و باور مان بیرون می زند. احتمالا باز هم می بینیم برخی یا بیشتر کار های روزمرهمان ، آنهایی نیستند که ما را به هدف هایمان برسانند یا لاقل احساس خوشبختی برایمان خلق کنند. این رفتار ها را یا از روی ندانستن و یا از روی اراده کم نشان می دهیم ، یا مرتکب کوتاهی و سهل انگاری میشویم یا اینکه تلاشی برای اصلاح و برطرف کردنشان نداریم.
این ایده که سعی در توضیحش دارم این است که یک خطکش و شابلون به نام ابدیت را برداریم و زندگیمان را متر بزنیم. این اندازهگیری چگونه است ؟ اینگونه است که اگر قرار باشد تا بی نهایت همینگونه زندگی کنی ؛ آیا این بی نهایت و این شرایطش را می پذیری یا خیر !
خیلی ها شاید با تحلیل و بررسی که کنند و پاسخی از روی انصاف و وجدان و فکر بدهند ، جوابشان یک -نه- بزرگ باشد. در چنین حالتی ، زنگ خطر به صدا در می آید. زنگ خطری که به ما می گوید ریل قطار زندگیمان را در مسیر غلطی گذاشتهایم و داریم اشتباه می رویم یا لااقل داریم اشتباه زندگی میکنیم. حتی اگر کاملا اشتباه نباشد ، داریم با استفادهی کمتری از ظرفیتمان ، زندگی را پیش می بریم.
این سوال را گاه به گاه از خودمان بپرسیم که آیا اگر قرار باشد به من حکم ابدیت بدهند ، آیا حاضرم زندگی امروزم را ، حس و حال امروزم را ، عادات و رفتار های امروزم را تا بی نهایت ادامه بدهم؟!
بعد از پاسخ به این سوال ، بیاییم و کمر همت را با این هدف محکم کنیم که هر روز و ساعت زندگیمان را جوری بچینیم و رفتار کنیم که احساس کنیم که تا بی نهایت هم دوست دارم همین طور رفتار کنم. تا بی نهایت هم اگر همین باشد ، احساس رضایت و خوشبختی می کنم.