(فصل جدیدی از آموزش برای کودکان با ظهور فراگیر مدرسه در خانه)
از دل بحران کرونا ایدههایی آبستن شدند که منتظر زایش در ایام پساکرونا هستند. قطعا یکی از این ایدهها «مدرسه در خانه» است.
فارغ از خانوادههایی که در تمام نقاط جغرافیایی همزیستی طولانی مدت در خانه را برنتابیدند و سر به دعوا و چاقو کشی و حتی طلاق و جدایی گذاشتند، قرطینه اجباری برای خیلی از خانوادهها «لطف حضور» بود. لحظههای خوش زیست خانوادگی که با عطر غذا و کیک خانگی و نوای پرندگان مست از بهار که به لطف خاموشی زندگی صنعتی صدای خود را به خانهها میرساندند، تبدیل به خاطرههای بینظیری از دوران کرونا شدند. بودند زنها و مردهایی که گاهی در خلوت با خود فکر کنند: «چقدر خانه جای خوبی است و چه بی مهریها به همدیگه داشتیم.» بودند دانشآموزان و دانشجویانی که از کلاسهای آنلاین خود حَظ کردند و ساعات سوخته شده در مسیرهای خانه تا محل تدریس را به بازی و اوقات فراغت گذاشتند. همه در این دوران بیشتر فیلم دیدند و بیشتر زندگی شخصیتهای فیلمها را تجربه کردند. ولی خب، اخبار خشونتهای خانگی را بیشتر مخابره میکند که تا بوده اخبار بد خواننده و مخاطب بیشتری داشته است.
از مقدمه چینی که بگذریم، این روزها بیشتر بر تصمیم دو سال گذشته ام مصمم شدهام. تصمیمی که بود زمانی که هنوز موضوع تصمیم نبود. تصمیم برای مدرسه نرفتن فرزندی که نداشتم. حال که به اجبار، والدین سه ماه مدرسه در خانه را تجربه میکنند با نگاههای متفاوت فرزندان خود مواجه شدند که کودکانی کِیف میکنند از خانه ماندن و برخی از دلتنگی دوستانشان میگویند. مدرسهای که ساعاتش کمتر، خستگی کمتر و فراغت و فراغت و فراغت. مدرسهای که لازم نیست کودک 7 ساله ساعت 6 صبح از خواب نازنین بیدار شود و ملزم به رعایت نظام نامه آموزشی هم نیست. خصوصا دختر بچههایی که برای حضور در مدرسه مجازی لازم نیست پوششهای نامتعارف با سن و سال خود را تحمل کنند برای یادگیری «بابا آب داد.»
معتقدم انضباط و نمره گرایی در مدارس با روشهای آموزشی همگانی باعث شده مدارس به کارگاه های مجسمه سازی تبدیل شوند تا با مدل های از پیش تعیینشده تعلیم و تربیت دانش آموزان را شکل بدهند. حال آنکه مدرسه در خانه یعنی یادگیری به روش های شخصی و در محیط های واقعی تر. یادگیری تاریخ در موزه ها و ابنیه تاریخی، یادگیری علوم در طبیعت و یادگیری ریاضی با بازی های فکری و یادگیری زندگی واقعی در خانه و مهمانی ها و سفرها. اگر زایش دوم ایام پساکرونا را کار در خانه یا اصطلاح «دور کاری» بدانیم به زودی با مادرها و پدرهایی مواجه خواهیم شد که نیاز به سرکار رفتن ندارند و بدون زمان بندی های8 صبح تا 4 بعد ازظهر و 4 بعد از ظهر تا 12 شب و مانند این میتوانند در خانه در کنار فرزندان خود در امر آموزش دخیل بوده و به آنها کمک کنند. از فواید مدارس خانه لطف حضور در خانه و در کنار هم بودن است که عمرآدمی کوتاه و عمر کودکی کوتاه تر و مرگ همیشه تهدیدی بر زمان لذت بردن از حضور همدیگه است. که عید امسال رفتن دوستی را تجربه کردم که همیشه از ایده آموزش فرزندان مان در خانه با همدیگر حرف میزدیم و نشد که حتی تولد دو سالگی فرزند خود را ببیند. فارغ از بعد عاطفی، مدارس در خانه به کودکان این امکان را میدهند که با داشتن زمان بیشتری، از کودکی ورزش یا هنری را به طور حرفهای ادامه دهند و زیر نظر والدین در حوزه علاقمندی خود بیشتر یادبگیرند. در هر فصلی و هر روزی از هفته خانوادهها میتوانند سفر کنند و برنامه های مختلف داشته باشند و کودکان به جای یادگیری روابطاجتماعی در مدارس، مردمشناسی را در سفرها، شرکت در مهمانیهای خانوادگی و دوستانه، مراسمهای جمعی و رفت و آمدهای واقعی با تجربههای تلخ و شیرین میآموزند. این روش به کودکان روستاهای دور افتاده نیز کمک میکند تا رنج مسیرهای صعبالعبور برای یادگیری را بر خود آسان کنند و کودکان با ناتوانیهای جسمی یا اختلالهای رفتاری با آموزش در خانه از موقیعتهای استرسزا دور میشوند. در پاسخ به کسانی که عدم اجتماعی شدن کودکان را زیانی بزرگ برای «مدرسه در خانه» میدانند، باید گفت که اجتماعی شدن در محیطهای دیگری هم رخ میدهد. هرچند ممکن است این فرایند طولانیتر شود اما به زآنکه کودکی 5 و 6 ساله را با پدیده اظطراب جدایی از مادر روبه رو کنیم و لطمات روحی جبران ناپذیری برایش یادگار بگذاریم به بهای آنکه با همسالان خود بازی کند.
قطعا در دوران پساکرونا به مدرسههای آنلاین بیشتر بها داده خواهد شد و دور نیست زمانی که کودک من در خانه در مدرسهای در امریکا، کانادا یا حتی مصر و عراق تحصیل کند و دیپلم خود را از آن مدارس بگیرد. دور نیست زمانی که دولتها از ترس از دست دادن آموزشهای رسمی در مدارس، برای از دست ندادن راه خوراندن تفکرات ایدئولوژیک خود به نسل آتی، لایحه «مدرسه در خانه» تقدیم مجلس قانونگذار کنند.