کَل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی. تو اگر استاد بودی درآمدت از فروش آموزش نبود و به جاش میرفتی کار می کردی!
این تفکر غلطی هست که من هم مدتی درگیرش بودم و فکر میکردم تنها کسی باید آموزش بده که خودش توانایی کار اجرایی قوی داره یا به عبارتی کسی باید آموزش بده که شغل و درآمد اصلی خودش اجرای همون آموزشها هست و آموزش یک فعالیت جانبی واسش به حساب میاد!
غلط بودنش از اونجا برای من روشن شد که خودم هم تلاش کردم آموزش بدم ولی متوجه شدم بحث آموزش اولا یکسری تواناییها مثل فن بیان و مهارتهای تدریس و ... لازم داره که اصلا ربطی به عنوان موضوع آموزشی که میدیم نداره (مدرس بودن خودش یه تخصص جدا از تخصص ماست خیلیها در کارشون خبره هستن ولی تونایی انتقال دوتا چیز ساده به یک نفر دیگه رو هم ندارن)، دوما یک مدرس باید وقت زیادی رو بذاره تا روش تدریس و محتواش رو آماده کنه و مدام هم در حال مطالعه باشه تا محتواها رو به روز نگهداره و این وقت در پس زمینه فرآیند آموزش اتفاق میافته که اغلب از دید دانشجوها مخفی هست و از اون طرفم فرد شاغل اغلب چنین وقتی رو در طی انجام کار اجرایش نداره، اون نهایتا وقتهای آزاد محدودی دارن که نهایتا به درد انتقال تجربهها، توصیهها و ایدهها در یک ارائه کوتاه مدت بخوره مثلا یک کلیپ ۲۰ دقیقهای یوتیوب یا یک ارائه ۱۵ دقیقهای در پلن یک سمینار مرتبط (البته گروهی هم هستن که راهکاری برای این چالش پیدا کردن که در انتهای مطلب توضیح دادم).
از اون طرفم به همین سبک در کار اجرایی شخص باید تواناییهایی رو داشته باشه که برای یک مدرس تسلط بر اونها الزام نداشته باشه، مثل کشف و رفع باگهای پروژه که برای مجری الزامی هست ولی برای مدرس مزیت به حساب میاد چون مدرس اصل محتوا رو از منابع استخراج میکنه یعنی تولید از چیزی که هست ولی مجری یک دفعه در پروژه به باگی میخوره که در موردش جایی چیزی نوشته نشده و باید این کشف و حل مسئله رو خودش پیش ببره و مدرس در این زمینه فقط با آموزش روشهای عمومی کشف و حل باگ میتونه به شخص کمک کنه.
همینجا لازم هست توضیح بدم که منظور من از مدرس و دوره آموزشی همون آموزشیهای تئوری و مفهومی و بنیادین هست و نه آموزشهایی که یک مربی در کارگاه آموزشی یا محیط واقعی به عنوان مربی کارآموزی با در معرض عمل گذاشتن دانشجوها تلاش داره بشون یاد بده. چنین فضای آموزشیای رو من کارآموزی میبینم و مرحلهای بعد از یادگیری بنیادین مورد بحث ما هست.
در اجرا ما با همه بخشهایی که در یک آموزش جامع میاد کار نمیکنیم پس طبیعی هست که یادمون بره یا حداقل دقیق یادمون نباشه مثلا کسی که در حوزه توسعه یک نرم افزار حسابداری چند سالی هست فعالیت اجرایی داره شاید به بحثهای استریم صوت و ویدیو مسلط نباشه که هر وقت ازش بپرسید بتونه سریع پاسخ بده بلکه اون به زمانی برای مرور یا یادگیری نیاز داره ولی برای تولید یک آموزش جامع لازم هست این بخش هم توضیح داده بشه و مدرس باید حتما وقت بذاره و درک کنه و سپس آموزش بده هر چند لازم نیست به اعماق همه سرفصلها بره.
از اون طرفم شخص مجری چون وقت زیادی روی تولید نرم افزار حسابداری گذاشته به مشکلات و چالشهای خاصی در اون موضوع رسیده که اینقدر منحصر به فرد و کم اتفاق هستن و کمتر کسی ممکن هست به دونستن اونها نیاز پیدا کنه که بهتره در محتوای آموزش قرار داده نشه چون بهترین وقت مراجعه به اونها همون وقت برخورد با اونها هست. به عبارتی نکات عمیق در یک پروژه خاص رو فرد مجری یاد میگیره تا چالشش رو حل کنه و بعد از اون تخصص در اون حوزه خاص بالاتره میره چون چیزهای عمیقتری رو میدونه.
البته برخی مدرسها برای این موضوعات خیلی تخصصی میان دورههایی رو برگذار میکنن ولی اغلب هم اینطوری هست که کسی که در موضوعی خیلی خاص و عمیقی تخصصی اموزش تولید میکنه فقط مدرس همین موضوعات هست و مدرس دیگری موضوعات و دورههای عمومی اون شاخه رو تدریس میکنه که الزاما هم نیاز نیست همه این مطالب تخصصی رو بدونه (همین که مروری کرده باشه شاید براش کافی باشه).
به نظرم بهترین حالت برای یک مجری این هست که تسلط کافی در اجرا داشته باشه ولی با اصول تولید محتوا و ارائه مطلب هم آشنا باشه و گاه به گاه برای شبکه سازی، برندینگ، اشتراک تجربه و ... ازش استفاده کنه و از اون طرفم شخص مدرس باید تسلط کافی رو روی تولید، ارائه و بروزرسانی آموزش داشته باشه ولی خوبه که بتونه تجربههای اجرایی گاه به گاه و کوتاه هم داشته باشه تا هم نیازهای خودش رو برطرف کنه و هم بتونه تجربههای از فرایند اجرا به آموزشش اضافه کنه و هم به عنوان یک جریان درآمدی جانبی این توانایی رو تو استین داشته باشه شاید یه روزی فرصت طلایی در اجرا براش پیش امد که از تدریس بهتر بود :)
چیزی که اینجا تناقض ایجاد میکنه وجود مدرسهایی هست هم آموزش میدن و هم فعالیت جدی در آموزش دارن.اما این گروه چطور چالشهای توضیح داده شده رو حل می کنن؟
من با بررسی افرادی که به این سبک میشناختم متوجه شدم که اینها به طور کلی از دو روش استفاده میکنن.
روش اول استفاده از یک تیم تولید و حتی مدیریت جانبی هست. اونها دستورات مدرس رو پیگیری میکنن و نهایتا مدرس نقش مدیر این سیستم رو ایفا میکنه. این تیم گاهی مخفی هست و گاهی خیلی آشکار که در مواردی که تیم تهیه، تولید و مدیریت آشکاری وجود داره که شرح ما واضح هست ولی اگر دیدید مدرسی خیلی مشغول اجرا هست و ظاهرا وقت خاصی نداره ولی از اون طرفم آموزشهای خوبی تولید میکنه شک نکید یک یا چند دستیار مخفی داره که به اون کمک میکنن.
خالی از لطف نیست بگیم که مدرس متمرکز هم میتونه تیم داشته باشه که بودنش مزیت حساب میشه نه طبق تعریف بالا یک الزام.
روش دوم، Stop-Start هست! در روش قبلی همه چیز موازی پیش میرفت یعنی همزمان که شخص مدرس مشغول کارهای اجرایی بود دستیار تولیدش هم در حال فعالیت بود. اما گاهی پیش میاد به هر دلیلی مدرس دستیار و تیم تولیدی نداره و خودش شخصا و انفرادی میخواد این کار رو انجام بده در این روش شخص فعالیت اجرایی رو برای مدتی متوقف و محدود میکنه و اصل زمانش رو روی تولید محتوا و فعالیتهای آموزشی میذاره و کارهای اجرایی به بعد موکول میکنه و پس از اتمام دوره مجددا به حالت قبل تغییر وضعیت میده.
هر کدوم از سه حالت، (۱)مدرس متمرکز، (۲)مدرس تیم دار و (۳)مدرس استات استارتی مزایا و معایبی دارن. مثلا در مدرس متمرکز احتمال نوسان کیفیت و نظم زمانی کمتر هست و دسترسی به مدرس اغلب بهتر ولی در مدرس-مجریها چون اینها فعالیت اجرایی هم دارن احتمال این که در فرایند اموزش نوسانهای زیادتری تجربه بشه بیشتر هست. از اون طرف مدرس-مجریها چون در حال فعالیت اجرایی هستن در موضوعاتی عمیقتر میشن که همین کیفیت اموزششون در اون موضوعات رو میتونه بیشتر کنه و از اون طرفم تزریق تجربههای اجرای به اموزشهای تئوری بیشتری دارن. مدرس متمرکز وقت بیشتری برای مطالعه ترندهای روز و نکات جدید داره پس احتمالا دورههای بروزتری داره در حالی که مدرس-مجری حتی اگر تیمش براش اموزشها رو بروز کنن هم چون خودش وقت کافی برای بررسی موضوعات جدید رو نداره احتمالا اگر دوره رو بروز هم بکنه سوتیهایی در طی آموزشش بده که کیفیت دوره رو دچار چالش بکنه.
اصل هدف این مطلب توضیح این هست که چرا تفکر «الزاما باید مدرس مجری قویای هم باشه» غلط هست و نباید با چنین ذهنیتی به قضاوت مدرس و دورهها و در انتها ۳ حالت مختلف و مجاز و استاندار مدرس رو معرفی کردم ولی اگر از من بپرسید به نظرت کدام یک بهتر از بقیه هست من میگم به نظرم باید ببینیم اولا دنبال چی هستیم (از صفر آموزش دیدن، بروز شدن، تخصصیتر رفتار کردن ....) و بعد شخص به شخص مدرس رو ارزیابی کنیم چون صرف حالت فعالیت نمیتونه چیزی رو تضمین کنه فقط همین که گاردی سرسختانهای نسبت به مدرسهای متمرکز نداشته باشیم چیزی هست که من رو از نوشتن این مطلب خوشحال میکنه.