تجربه من درخصوص سندرم ایمپاستر(Impostr syndrom):
بخشی ازفرآیندیادگیری مادر UXمربوط به خودشناسیه ازاونجایی که قراره ماProblem solverباشیم پس بد نیست راجع مشکلات خودمون هم بدونیم و حلشون کنیم.درقسمت مقدماتی آموزشم مدرس راجع این سندروم صحبت کرد.دراین موردیک Ted talkازMike Brooksمعرفی کرد ووقتیکه اینTed talkرو دیدم تازه متوجه شدم چقدرمن بااین موضوع مواجه بودم فرآینداین سندرم به این صورت هست که هرموفقیتی که بدست میاری اون رو به شانس نسبت میدی و هرلحظه منتظری یکی بیادوبگه اشتباهی شده بخوام نمونه هایی ازتجربه های خودم بگم وقتی بودکه مدرسه نمونه دولتی قبول شدم یاوقتیکه توالمپیادشیمی قبول شدم وتامرحله کشوری پیش رفتم یا وقتیکه کمربندمشکی تکواندو رو گرفتم وحتی وقتیکه گواهینامموگرفتم وخیلی تجربیات دیگه... دریکTed Edدیگرتحت عنوانWhat is imposter syndrom and how can you combatبه مامیگه آدمهای زیادی ازجمله Albert Ainsteinبااین موضوع درگیربودن واینکه این سندرم یک بیماری یا یک ناهنجاری نیست وحتی ربطی به عزت نفس واضطراب هم نداره و این مسلئه ناشی ازاین هست که افرادی که ماهرهستن یاموفقیتی رو بدست میارن فکرمیکنن بقیه هم به همون اندازه مهارت دارند وخب اینجاست که فردخودشو لایق تشویق نمیدونه و این افراد هرچقدر هم موفقیت بدست بیارن بازم همین حس رو دارند واین موضوع فقط راجع افرادماهر نیست هرکسی مستعد این سندروم هست.درنهایت اینکه بهترین راه برای حل این سندرم حرف زدن بابقیه ست ازاینکه حتی عملکردمونوزیرسوال بره نباید بترسیم.چون اینجوری ممکنه خیلی ازموقعیت های خوب شغلی رو ازدست بدیم.
پ. ن۱:خیلی خوشحال که اولین قدمم رو بعنوان یکUXدیزاینردرآینده درجهت حل یک موضوع برداشتم.
پ. ن۲:اگرشماهم بااین سندرم مواجه بودید، وراه حل های دیگری رو برای این موضوع پیداکردید خوشحال میشم با من اشتراک بذارید.
پ. ن۳:اگرهم تاحالاراهی برای این سندرم نداشتیداگردوست داشتیدازراه حل پیشنهادی استفاده کنیدونتیجشوبه اشتراک بذارید.