Amir Ali Ebrahim Zadeh
Amir Ali Ebrahim Zadeh
خواندن ۳ دقیقه·۳ سال پیش

درباره تشکل‌های دانشجویی

ترم یک بهمون خیعلی می‌گفتن سمت تشکل‌های دانشجویی نرید که وقت‌تون تلف می‌شه و ریاضی1 گند می‌زنید و غیره، منم گوشم بدهکار نبود و تقریبا همه تشکل‌ها رو یه دور گشتم و تو برنامه‌هاشون شرکت کردم و ریاضی1 هم پاس کردم :) و خب خیعلی به نظرم کار درستی بود که آزمون و خطام رو ترمای اول انجام دادم و وقتم رو تلف نکردم، فهمیدم تشکل‌ها کلا به تیپ من نمی‌آن، به چند دلیل. یکی این که فهمیدم آدم سیاسی نیستم و نمی‌تونم و نمی‌خوام باشم، و تشکل‌ها گویا همگی به شدت سیاسی‌ان. دوم این که تو همه‌شون، چه چپ چه راست، دوگمیت شدید وجود داشت، نمی‌شد راحت هر حرفی رو زد، و خب کسی با فاز من باید هی فازشو پنهان کنه. نتیجتا گفتم بیخیال سیاست و تشکل‌ها، و خدا رو شکر زود به این نتیجه رسیدم، و صد البته ثمره گشت زدن‌ها طیفی از دوستان با فازهای متفاوت بود :)

اوایل پاییز 99 بود و جواد بهم گفت بریم کافه کتاب مشهد (خیعلی جای خوبیه حتما اگه نرفتید امتحانش کنید:) ) رفتیم و لم دادیم و صحبت کردیم و جوات حساب می‌کرد و منم گرون‌ترین قهوه رو سفارش دادم :") بهم گفت چرا سمت جامعه اسلامی نمی‌آی، خودش عضو شورای مرکزی بود. با جامعه آشنا بودم و تو یکی از برنامه‌هاش شرکت کرده بودم و خوشم نیومده بود و کلا جدی نگرفته بودم. ولی خب جواد پیشنهادش باحال بود، گفتم دغدغه سیاسی‌طور ندارم آنچنان، گفت خب دغدغه‌ات رو بیار جامعه، به اشتراکش بذار. این برام جذاب بود، معمولا تشکل‌ها یه روح و چهارچوب ثابت دارن که یا باهاش تطبیق می‌دی خودتو، یا خداحافظ! ولی جامعه این جوری نبود، جامعه خیعلی باز بود، بعضیا می‌گن بی‌هویته، شاید هم خام باشه، ولی آزادتر بود و این رو دوست داشتم. دوستاییم که شریفی نبودن خیعلی تعجب می‌کردن و شاید می‌کنن از این که این حرفا رو درباره جامعه اسلامی شریف می‌زنم. آخه بقیه جامعه اسلامی‌ها و اتحادیه‌شون به شدت راست‌ان، جامعه اسلامی شریف ولی خیعلی روشنفکرطور بود، یه فاز و دنیای متفاوت داشت. محفل بچه مذهبیای روشنفکرطور بود که تحمل دین‌داری و سیاست مرسوم در جامعه رو نداشتن و فاز متفاوت گرفته بودن. و خب جامعه کمتر از بقیه تشکل‌ها سیاسی بود، بهتره بگم ابعاد غیرسیاسی داشت، و خب این برای شخص من یکم فضای تنفس بود.

لوگوی جامعه اسلامی شریف
لوگوی جامعه اسلامی شریف


من خیعلی با جامعه و شازده کوچولوی خوشگلش حال کردم، آدمای جدیدی رو شناختم و استفاده کردم از این آشنایی‌ها. پوینت جاولب و جذابش اینه که جامعه محفل بچه‌های کامپیوتر بود، نسل قدیمی و پیشکسوت جامعه همه کامپیوتری و آشنا بودن و این همه آدم باحال و آشنا حس خوبی می‌داد. با این حال تصمیم گرفتم خیعلی برای جامعه وقت و انرژی نذارم، به دو دلیل:

اول این که تشکل سیاسی یا باید عمیق باشه یا پرمخاطب، برنامه‌هاش هم همین‌طور. متاسفانه گویا این یک خصلت ضروری تشکل‌هاست و در تمام جهان‌های ممکن صدق می‌کنه. شما هرچقد مطالب نشریه‌تون ثقیل‌تر باشه، بحث‌ها و حلقه‌هاتون تخصصی‌تر باشه و عمیق‌تر به مسائل بپردازید افرادی که می‌تونن پابه‌پاتون بیان کمتر می‌شن، و هرچقد مخاطب بیشتر بخواید، باید از عمق مطالب کم کنید. و خب این برای من که می‌خوام دغدغه‌های فلسفی و علمی‌ام رو به بهترین و تخصصی‌ترین نحو پیگیری کنم فاجعه‌ست. نمی‌شه از تشکل و مخاطبین انتظار داشت که شما هم با همین مقدار دقت و صرف وقت روی مسائلم تمرکز کنید، آدم مجبور می‌شه راهشو تنها بره، یا تو یه قالب آکادمیک پیگیری کنه.

دوم اینکه گویا حتی در جامعه اسلامی هم دوگماتیسم تا حد خوبی وجود داره، هر حرفی رو نمی‌شه زد، خارج از چارچوب و دایره‌‌ای خاص نمی‌شه صحبت کرد.

شاید بگید خب کلیه جوامع بشری همین جوری هستن، ولی به نظرم این دو اشکال در مثلا گروه فلسفه علم کمتر وجود داره، و بخاطر همینه که گروه رو بیشتر از هر جا خونه خودم می‌دونم. و صدالبته این چیزی که می‌گم به معنی جدایی از جامعه نیست، صرفا نمی‌خوام از دغدغه‌های اصلیم باشه. ولی کیه که رفاقت‌ها و شوخی و وقت گذرونیای با دوستان رو، اون هم با طعم تشکیلات، دوست نداشته باشه :’)
اینم از کانال جامعه:
https://t.me/Sharif_Islamic_Society

تشکل دانشجوییجامعه اسلامی شریفدانشگاه شریف
دانشجوی کارشناسی کامپیوتر و ماینور فلسفه علم دانشگاه شریف :)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید