نیم قرن پس از مرگ دیکتاتور فرانسیسکو فرانکو، اسپانیا به کشوری مدرن و دموکراتیک تبدیل شده است. امید به زندگی از ۷۳ به ۸۴ سال رسیده، درآمد سرانه بیش از دو برابر شده و جامعه از پیروی صرف از کلیسا به یکی از آزادترین جوامع جهان تبدیل شده است. حقوق زنان بهشدت بهبود یافته و کشور به ناتو و اتحادیه اروپا پیوسته است.
انتقال به دموکراسی بدون خشونت انجام شد و بسیاری از کشورها آن را تحسین کردند. تنها استثنا، کودتای ۱۹۸۱ و فعالیت گروه تروریستی باسک ETA بود که هر دو بدون دادن امتیاز سیاسی شکست خوردند. توافق بین اصلاحطلبان رژیم و اپوزیسیون معتدل باعث شد چپ سلطنت را بپذیرد و راست تمرکززدایی را، و یک عفو عمومی خطی زیر گذشته کشید.
بحران مالی ۲۰۰۸ اسپانیا را بهشدت تحت تأثیر قرار داد و رشد پوپولیسم را به دنبال داشت: پودموس در جناح چپ و ووکس در جناح راست. بحران استقلالطلبی کاتالونیا نیز در سال ۲۰۱۷، یکپارچگی کشور را تهدید کرد. سیاستمداران دو حزب اصلی هنوز سهم عمدهای از قدرت را در دست دارند و فساد و سوءمدیریت در هر دو حزب گزارش شده است.
جوانان اسپانیایی با مشکلات ویژهای روبهرو هستند: بازار مسکن کمبود دارد، نرخ باروری به ۱.۲ کاهش یافته و جابهجایی اجتماعی کمتر از گذشته است. مهاجران اکنون ۱۹٪ جمعیت را تشکیل میدهند؛ بیشتر آنها اهل آمریکای لاتین هستند و بهخوبی ادغام میشوند، اما نگرانیهای اجتماعی و سیاسی نیز ایجاد کردهاند.
پس از رکود شدید سال ۲۰۰۸، رشد اقتصادی از ۲۰۱۴ دوباره آغاز شد و این بار بر پایهای محکمتر است. بهرهوری نیروی کار و درآمد واقعی افزایش یافته و بخشهای با ارزش افزوده بالا مانند فناوری اطلاعات، بیوتکنولوژی و داروسازی در حال گسترش هستند. رونق گردشگری و سرمایهگذاریهای اروپایی نیز به رشد اقتصادی کمک کردهاند.
فدرالیسم نیمهمتمرکز اسپانیا شکننده است و مدیریت بلایای طبیعی مانند سیل و آتشسوزیها نشان داده که هماهنگی بین مقامات محلی، منطقهای و ملی کافی نیست. تمرکز قدرت در دو حزب اصلی، تسخیر نهادهای مستقل و ضعف سیستم قضایی باعث فاصله مردم با سیاستمداران شده است.
با وجود چالشها، زندگی برای بیشتر اسپانیاییها خوب است و کشور همچنان مقصدی جذاب برای خارجیهاست. موفقیت اسپانیا در نیم قرن گذشته حاصل ترکیبی از اصلاحات اقتصادی، دموکراسی و تغییرات اجتماعی بوده است. چالش اصلی پیش رو، حفظ این موفقیت در شرایط جهانی و داخلی پیچیده امروز است.