(این نوشته توسط یک آدم کمپول نوشته شده، و احتمالا برای کسایی که بالای ۱۰میلیون (یا حتی ۵ میلیون) درآمد ماهانه دارن بینهایت احمقانه است. امیدوارم این افراد با خوندنش وقت گرانبهاشون رو هدر ندن.)
واقعیت اینه که من در رابطه با پول خیلی نوب هستم.
من نمیتونم خوب پول در بیارم،
نمیتونم درست پولامو خرج کنم،
دربارهی پسانداز کردن، از پول درآوردن و پول خرج کردن هم ناتوانترم،
و طبیعتا دربارهی سرمایهگذاریش هم هیچی نمیدونم.
من نمیدونم پول کجا هست،
نمیدونم چطوری به دستش بیارم،
نمیدونم چطوری نگهش دارم،
و نمیدونم چطوری بیشترش کنم.
الان ۲۷ سالمه،
ولی در رابطه با پول حتی مثل یک جوون ۲۰ ساله هم نیستم،
شاید به اندازهی یک نوجوون ۱۵ ساله باشم.
البته به واسطهی بالا رفتن سنم و بیشتر شدن دانش و مهارتهام به طور طبیعی یک درآمد حداقلی دارم. ولی فکر میکنم اگه «پول رو بشناسم» خیلی بیشتر و راحتتر بتونم پول در بیارم.
با افزایش دانش و مهارت و تلاش، میشه پول بیشتری درآورد،
ولی این همهی داستان نیست.
اگه یک سری مهارت در رابطه با پول به دست بیاریم میتونیم درآمدمون رو بیشتر کنیم.
مهارتهایی که من در حال حاضر خیلی کم دارمشون.
من هر چند وقت یکبار به خاطر نداشتن این مهارتها افسوس میخوردم و سعی میکردم که کمی بهبودشون بدم.
در سالهای قبل یک سری اولویتهای دیگه داشتم و هیچ وقت نوبت به پول نمیرسید، ولی احساس میکنم این دفعه دیگه وقتشه. امسال رو میتونم به عنوان سال پولدار شدن نامگذاری کنم! (شما هم برای سالهاتون اسم میذارین؟ من این کارو میکنم و به نظرم کار جالبیه.)
البته یک سری نوشتهی خصوصی برای خودم دارم.
ولی به نظرم خیلی از کسایی که هم سن و سال من هستن توی این مهارتها لنگ میزنن.
گفتم شاید بعضی از چیزهایی که توی این مسیر بهشون میرسم به درد بقیه هم بخوره.
و البته باعث بشه من هم به پیگیری افکارم دربارهی پول متعهدتر باشم.
گمان کنم امسال بتونم چیزهای مهمی دربارهی پول یاد بگیرم، و همین یادگیری باعث بشه از جایی به بعد دیگه این نوشتهها ادامه نداشته باشم،
طبیعتا هر کسی که راههای پولدار شدن رو یاد بگیره دوست نداره به دیگران یادشون بده. ;)
(البته من فعلا نمیخوام «پولدار» بشم، صرفا میخوام «پولدارتر» بشم.)
تا اینجای این نوشته ۲۴ بار از کلمهی پول استفاده شده. (حالا شد ۲۵ بار)
یعنی تقریبا از هر ۱۵ کلمهای که نوشتم توی یکیشون پول بوده.
فکر میکنم توی زندگی واقعی هم همینطور باشه.
پول، مثل خدا و سکس، از اون کلمههاییه که یا داریم دربارهش حرف میزنیم، یا بهش فکر میکنیم، یا کاری که داریم انجام میدیم رو به خاطر اون انجام میدیم. (منظورم از خدا، چیزی هست که میپرستیم، منظورم الله نیست.)
حتی شاید بشه گفت پول از اون دوتای دیگه قدرتمندتره،
خیلی از آدما پول رو به عنوان خداشون انتخاب کردهاند، و سکس رو هم به راحتی با پول به دست میارن.
پول از جهتی شبیه سکس هست،
همهمون دوستش داریم و در عین حال به دست آوردن و داشتنش رو نوعی گناه میدونیم.
نمیدونم چرا این حالت ذهنی رو داریم،
شاید تقصیر کشیشها و آخوندهایی بوده که در این دو زمینه (پول و سکس) نفسشون از جای گرم در میومده. (یا اینکه میخواستن تقاضا کم بشه.)
نمیدونم چرا به پول میگیم چرک کف دست.
نمیدونم چرا گاهی اوقات وقتی یک آدم پولدار میبینیم بهش انگ دزدی میزنیم.
نمیدونم.
نمیدونم چرا راحت دربارهش حرف نمیزنیم،
حتی سعی میکنیم به جای پول از کلمات دیگهای استفاده کنیم:
هزینهاش رو پرداخت کردید؟
چقدر سرمایه دارید؟
حقالزحمهی بنده اینقدر میشه.
انگار یک کثیفیای توی کلمهی پول هست.
دارم به این فکر میکنم که درسته که توی مدرسه و دانشگاه هیچی بهمون یاد ندادن،
ولی حداقل دربارهی مهارتها و دانشهای مختلف باهامون صحبت کردن و اسمشون رو توی مدرسه شنیدیم.
ولی یادم نمیاد حتی اسمی از پول توی دروس مدرسه و دانشگاهمون برده شده باشه.
وضع خانوادهمون هم همینطور بود.
نمیدونم توی خونهی ما اینطوری بود یا بقیه هم همینطوری بودن،
ما توی خونهمون تقریبا هیچی دربارهی پول یاد نگرفتیم.
البته شاید چون بابا و مامانم کارمند بودن و اصطلاحا «بابای بیپول» داشتم اینطوری بوده.
نکتهی دیگه اینه که ما دربارهی حواشی پول زیاد حرف میزنیم.
دربارهی اقتصاد زیاد حرف میزنیم.
از تورم و دلار و قیمتها و گرونی و یارانه حرف میزنیم.
حتی وقتی دقیقتر میشیم دربارهی ارزشآفرینی و خدمت به جامعه و کار کردن و مهارت داشتن حرف میزنیم.
ولی دربارهی پول حرف نمیزنیم.
درسته که پول داشتن و پول درآوردن به همهی اون حواشی مربوطه،
ولی من و امثال من در حال حاضر به یک سری دانش و مهارت برای پول درآوردن نیاز داریم.
چیزهایی که بهمون کمک کنه با ارزشآفرینی و خدمت به جامعه و کار کردن و مهارت داشتن «پول دربیاریم».
فکر میکنم یک مرز باریک اینجا وجود داشته باشه.
شاید به چیزی مثل «مهارت فروش» نیاز داشته باشیم،
و یه سری چیزها از این قبیل.
من در کنار فکرهایی که میکنم و چیزهایی که میخونم و برای خودم مینویسم (به صورت خصوصی) یک سری کار عملی هم برای خودم طراحی میکنم.
اگه میخواین این نوشتهها براتون مفید باشه، شما هم باید این کارها رو انجام بدید.
تمامش رو.
شما هم باید «فکر کنید»، «چیز بخونید»، «برای خودتون یادداشت کنید» و «ایدههاتون رو امتحان کنین».
چند روزه این کتاب رو شروع کردهام:
امروز هم اومدم که دربارهی فصل اولش حرف بزنم ولی این نوشته به یک مقدمه تبدیل شد.
شاید شما بخواین از گوگل شروع کنین،
یا از متمم،
یا سایتهای مدیوم و کورا،
یا شاید سراغ یوتیوب برید،
یا یه کتاب دیگه رو شروع کنین، (پدر پولدار و پدر بیپول رو هم چند ماه پیش خریدم، ولی هنوز نخوندمش)
شاید هم برید از آدما سوال بپرسین. (درسته که به چشم یک احمق بهتون نگاه خواهند کرد، ولی یک احمق که دوست داره پولدار بشه بهتر از یک احمقه که دنبال پولدار شدن نیست.)
امیدوارم تا ۱۰ روز آینده (شایدم خیلی زودتر) پست بعدی رو بنویسم.
با تشکر!
ادریس میرویسی هستم. دربارهی زندگی، تفکر، دین و روانشناسی مینویسم.
در صورتی که این پست رو دوست داشتید، با دیگران به اشتراک بذاریدش.
اگه میخواین نوشتههام رو دنبال کنین عضو این کانال تلگرام بشین.
و اگه اهل اینستاگرام هستین، اونجا دنبالم کنین.