ویرگول
ورودثبت نام
justcinema
justcinema
خواندن ۳ دقیقه·۴ سال پیش

trainspotting معرفی فیلم

Choose Life. Choose a job. Choose a career. Choose a family. Choose a fucking big television, choose washing machines, cars, compact disc players and electrical tin openers

Choose your future. Choose life… But why would I want to do a thing like that? I chose not to choose life. I chose somethin’ else. And the reasons? There are no reasons. Who needs reasons when you’ve got heroin?

اگر بخواهیم تا ته اعتیاد برویم و خانه خرابی‌اش را نشان بدهیم، به دو فیلم میرسیم:Requiem for a dream و Trainspotting. اولی در ایران به خوبی معروف است ولی دومی انگار خوب معروف نیست. چرا Trainspotting به خوبی معروف نیست؟ دلیل اصلی‌اش این است: آنقدر وحشتناک و ترسناک با چاشنی طنزش به مسئله اعتیاد می‌پردازد که انگار از حوصله بیننده خارج بوده و نتوانسته سکانس‌های منزجرکننده فیلم را تحمل کند.

فیلم در سال 1996 ساخته شده و محصول کشور اسکاتلند است. باعث شد یوان مک گرگور و دنی بویل به سینمای جهان معرفی شوند و همچنین تبدیل به یک فیلم کالت و جریان ساز شود. اسکار بهترین فیلم نامه اقتباسی را گرفت و در سال 2004 بهترین فیلم سینمای تاریخ اسکاتلند معرفی شد.

اولین چیزی که باعث می‌شود مخاطب را برای ده دقیقه! جذب Trainspotting کند، تیتراژ جالب فیلم است که در یک نگاه، وجه اصلی شخصیت‌ها را می‌گوید. سپس به سرعت به سکانس تزریق هروئین می‌رویم که دیالوگ‌های پینگ پونگی طور با ارجاع به فرهنگ عامه گفته می‌شود، سپس کاراکتر مارک رنتون تصمیم می‌گیرد برود ترک کند! در آن سکانس که دو سه دقیقه بیشتر نیست، فیلم به خوبی نشان می‌دهد افرادی که قصد ترک دارند فقط حرف می‌زنند و تنها چاره این ماجرا این است که سر این افراد به بدترین شکل ممکن به سنگ بخورد.

حال وارد اولین سکانس منزجرکننده و حال به هم زن فیلم می‌شویم، بدترین توالت اسکاتلند، شاید هم جهان! در این سکانس نشان می‌دهد که افراد معتاد، وقتی ترک می‌کنند، وارد یک پاکی و زلالی می‌شوند و وقتی دوباره مواد را به دست می‌آورند، به همان کثافت و چرک قبلی زندگی خودشان بر‌ می‌گردند. این سکانس، تکلیفش را با مخاطب روشن می‌کند که آیا می‌خواهی تو را وارد این زندگی کثیف و ترسناک و متعفن کنم یا نه؟ اگر نه که هیچ، ولی با دادن جواب بله، چند سکانس بدتر نیز مشاهده خواهید کرد که قطعا نظرتان را نسبت به مواد مخدر چندین درجه بیشتر تغییر خواهد داد.

بزرگترین نکته فیلم این است که شعاری نیست. انگار از زبان یک معتاد ولگرد بدبخت نقل می‌شود که زندگی‌اش را دارد برای مخاطب تعریف می‌کند. به خوبی می‌بینیم که چه می‌شود یه نفر معتاد می‌ماند یا معتاد می‌شود، چه دوستانی دارد، روابطش چگونه می‌گذرد و در نهایت، چگونه مصرف می‌کند و چگونه ترک می‌کند. تک تک لحظات زندگی این افراد سخت و نکبت‌بار است. حتی سکانس ترک هم تحمل بالای مخاطب را می‌سنجد. بله، بازم میگویم فیلم اعصاب خوردکن است! دیدنش سخت است ولی می‌ارزد!

یک نکته مثبت دیگر، استفاده درست و به جا از موسیقی است. آهنگ Iggy Pop که در اول فیلم پخش می‌شود، قشنگ مخاطب را جذب خود می‌کند. همچنین بقیه آهنگ‌های که به فضاسازی فیلم کمک به جایی می‌کند.

بازیگران فیلم به شدت عالی‌اند. یوان مک گرگور که با بازی فوق‌العاده‌اش دیالوگ‌ها را به بهترین نحوه ممکن ادا می‌کند و خود را به یکی از معتادان ماندگار سینما تبدیل می‌کند. ایوان برمر در نقش اسپاد، یک بازی معرکه و زیبا در نقش معتادی که معلوم نیست با خودش چند چند است را بازی می‌کند. جانی لی میلر در نقش سیک بوی، به شدت خوب است! شخصیتی که از اسمش مشخص است چه آدمی است، کسی که ترسی از عواقب کارهایش ندارد و بعد از بگبی، بی‌خیال ترین است. رابرت کارلایل در نقش بگبی به زیبایی تمام یک آدم به شدت بی‌اعصاب و چاخان را به تصویر می‌کشد، جوری که بعد از معرفی کامل این شخصیت، ما هم از او می‌ترسیم. کلی مک دونالد هم در نقش دایان هم بازی خوبی را از خود به جای گذاشته است.

درنهایت، یک معرفی کوتاه از فیلم trainspotting را مطالعه کردید. تا حد ممکن از اسپویل جلوگیری شده ولی لذت فیلم را از شما نمیگیرد، چون فیلم به اندازه کافی دیوانگی و سکانس های عجیب غریب دارد که اصلا یادتان می‌رود من این فیلم را به شما معرفی کرده‌ام!

محلی برای نقد و معرفی مفصل تر فیلم‌ها و سریال ها
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید