
یادم هست در منزل، مراسم جشن شب ولادت حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام برگزار بود.
حاج آقا جعفرنژاد دعای مجیر را با سوز و حال خاصی میخواندند.
در همان حال، امیرحسین پیش من آمد و گفت:
«چراغها را کم کنیم.»
گفتم:
«شما صاحباختیارید، مسئول مراسمات شما و محمدرضا هستید، هر کاری صلاح میدانید انجام دهید.»
یادم هست خودش مشغول پذیرایی هم بود. چراغها را کم کرد؛ فقط من و خودش میدانستیم که چرا.
شب میلاد بود، اما موقع دعا، نور را کمتر کرد و رفت گوشهای نشست و آرام آرام اشک میریخت...
نگاهش میکردم و به حالش غبطه میخوردم.
به خدا، شهدا… ما از شما شرمندهایم.
راوی: سید مهدی سیدحقی
زمان: شب ولادت امام حسن مجتبی علیهالسلام (نیمهی ماه رمضان)