دقت کردید وقتی بازار خودرو رونق میگیرد بنگاههای معاملات ماشین مثل قارچ سبز میشوند و حتی ساندویچیهای کنار خیابان هم تغییر شغل میدهند و کارشناس خودرو میشوند. همین قاعده در مورد بازار املاک مسکونی و زمین و ویلا هم صادق است. یا وقتی بازار بورس صعودیست، خیلیها مدعی میشوند که تحلیلگر حرفهای بازار و گرگ وال استریت هستند و جام تحلیلهای تکنیکال و فاندامنتال را تا ته سر کشیدهاند و شروع به سیگنالدهی به دیگران میکنند. در واقع این رفتار ماست که باعث میشود چنین واکنشهایی صورت بگیرد. در این نوشته یکی از عادات ما که موجب این اتفاق میشود را توضیح میدهم.
اثر ارابه موسیقی چیست؟
تقلید از دیگران یکی از ویژگیهای اجتنابناپذیر ما انسانها بهعنوان موجوداتی اجتماعی است. ما اغلب گرفتار تقلید میشویم تا از حرکت بزرگ جا نمانیم. به این حالت «اثر ارابه موسیقی» هم میگویند. اثر ارابه موسیقی (Bandwagon effect) که به رفتار گلهای هم شهرت دارد، تمایل افراد به انجام اقدامی خاص یا رسیدن به نتیجهای مشخص است تنها با این منطق که دیگران چنین میاندیشند یا اینگونه رفتار میکنند. به این سوگیری «ارابه موسیقی» گفته میشود چون در زمانهای قدیم، ارابههایی مملو از نوازندهها و خوانندهها در شهرها به راه میافتادند و مردم نیز بهتبع آوای خوش به دنبال ارابهها راهی میشدند.
لاجرم هرکس که بالاتر نشست، استخوانش سختر خواهد شکست.
حرکت گلهای در جنبههای مختلف زندگی بر تصمیمات ما سایه انداخته است. حوزه مالی و سرمایهگذاری نیز از این قاعده مستثنی نیست و خیلی از افراد به جای تکیه بر تجزیه و تحلیل خود، آنچه را که دیگر سرمایهگذاران انجام میدهند، دنبال میکنند. ما در مواجهه با اخباری که از اطرافیان یا رسانهها و شبکههای اجتماعی میشنویم معمولاٌ سریع و احساسی تصمیم میگیریم و اگر یک دارایی اخیرا بازده چشمگیری داشته باشد نظر ما را جلب میکند. یک موضوع ساده که در چنین مواقعی لازم به یادآوریست رابطه مستقیم بین ریسک و بازده است. ایجاد تعادل مناسب بین ریسک و بازده جزو مهمترین تصمیمگیریهای مالی به شمار میآید زیرا هر چه افراد بازده بالاتری را انتظار داشته باشند باید ریسک بالاتری را متحمل شوند. رابطه بین ریسک و بازده را در تصویر فوق مشاهده میکنید. اگر سرمایهگذاری را به صخرهنوردی تشبیه کنیم کمترین ریسک مربوط به زمانی میشود که شخص در مرحله نخست قرار دارد و هنوز بالا نرفته است و از صخرهنوردی هم لذتی نبرده است. معادل این موقعیت در سرمایهگذاری، حفظ دارایی به شکل وجه رایج کشور است. وجوه نقدی که در حسابهای جاری و کیفهای پول آنلاین نگه میداریم جزو این دسته محسوب میشوند. اگر صخرهنورد کمی به سمت هدفش تلاش کند و از کوه بالا برود مانند سرمایهگذاری است که در ابزارهای با درآمد ثابت سرمایهگذاری کرده باشد. ریسک کمی را متحمل میشود اما بهره چندانی هم از کوهنوردی نبرده است. این ابزارها عمدتاْ شامل انواع سپردههای بانکی، اوراق قرضه دولتی و شرکتی و صندوقهای با درآمد ثابت میشوند که بازده کمی نسبت به سایر کلاسهای دارایی دارند و معمولاً نمی توانند تورم را پوشش دهند. ساختمان و مستغلات اعم از تجاری، اداری و مسکونی نسبت به ریسکهای اقتصاد کلان و فضای سیاسی واکنش کندی نشان میدهند و با پوشش تورم، قدرت خرید سرمایهگذار را حفظ میکنند. در مرحله بعدی از تصویر فوق، کالاهای پایه مثل طلا و زعفران قرار دارد که تاثیر ریسکهای اقتصاد کلان و ریسکهای سیاسی بر آنها نسبت به سهام کمتر است و نقدشوندگی بالایی دارند. طلا به دلیل همبستگی معکوس با دیگر داراییها، به نوعی بیمهنامه پرتفوی سرمایهگذار محسوب میشود. سهام و رمز ارز به ترتیب در ردههای بعدی قرار میگیرند که نوسانات زیاد جزو ذات آنهاست و از شرایط محیطی بسیار تاثیرپذیر هستند.
حرف آخر
سرمایهگذاری نیازمند تعلیم، تحقیق و تدبر است. به توصیههای درست سرمایهگذاران دانشآموخته و باتجربه توجه کنید و پیشنهادات داغ و وسوسهانگیز منابع غیرقابل اعتماد را نادیده بگیرید. مهمتر از همه، داراییهای خود را متنوع کنید تا با تحمل ریسک قابل قبول از بازده مناسبی برخوردار شوید. راستی، فکر میکنید چقدر ریسکپذیر هستید و از صخرههای (پلههای) سرمایهگذاری تا چه میزان بالا میروید؟