بالأخره دیروز منم کنکور ریاضی رو دادم! در این نوشته میخوام چیزایی رو بنویسم که با خودم میگفتم: «کاش یه نفر بود اینا رو به من میگفت». البته کنکور سال دیگه، با نظام تحصیلی جدید (۶-۶) برگزار میشه و احتمالا یه سری فرایندها، از فرایندهایی که من و همنسلهام طی کردیم متفاوته. اما در کل، کنکور همون کنکوره ((:
بر همگان واضح و مبرهن است که مشاغل و بیزینسهای مربوط به کنکور، از سوددهترین بیزینسهای ایران هستند. دلیلش هم واضحه: پدر و مادرها میخوان که بچههاشون یه دانشگاه خوب و یه رشته خوب قبول شن تا موفق بشن. به همین دلیل و از اونجایی که بیشتر بچهها، از طرف پدر و یا مادرشون ساپورت مالی میشن، مؤسسهها، دبیرها و منتشرها میتونن هر چقدر دلشون خواست بگیرن و هیچکس براش مهم نیست!
گول مؤسسهها، بعضی از دبیرها و منتشرها رو نخورید!
چون مؤسسهی X الان ۲ هفتهاست با تبلیغات صدا و سیمایی خودش داره یه ملت ۸۰ میلیونی رو آسفالت میکنه، واقعا دلیل خوبی نمیشه که پس کتابهای همون مؤسسه عالی باشن! البته من هم نمیگم کتابهای اون مؤسسه خوب نیستند. اما به جای این که ببینید دوستانتون، تلویزیون و علیالخصوص دبیرها (چه دبیرهای مدرسه و چه دبیرهای کنکور) چی میگن، برید داخل کتابفروشی. از فروشنده بخواید کتابهای درس موردنظرتون رو بهتون نشون بده. با خیال راحت کتابها رو بردارید و ورق بزنید و ببینید میتونید با کتاب ارتباط برقرار کنید یا نه؟ خصوصاً اگه کتاب تست میخرید، پاسخنامه رو حتماً نگاه کنید.
در واقع، شما قرار نیست کتابها رو برای خوشآمد کسی بخرید. اگر دبیر درسِ A، کتاب X رو پیشنهاد کرده، دلیل نمیشه که کتاب X بهترین کتاب موجود در بازار باشه.
دقت کنید که: مؤسسات و ناشرها، به دبیرهای مطرح هر استان یا شهر بزرگ (حتی دبیرهای آموزش و پرورش) به رایگان کتابهای خودشون رو میفرستند تا دبیرها بررسی کنند و اگر اشکالی داره، گزارش کنند. معمولاً دبیرها خودشون وقت مراجعه به بازار و بررسی همهی کتابها رو ندارند؛ بنابراین اکثراًِ همون کتابی رو پیشنهاد میکنند که براشون ارسال شده.
گولزنندهترین قسمت ماجرا، کلاسهای کنکور هستند. دبیرهای کنکور با ادعاهای رنگارنگی مثل «دبیر پروازی»، «فارغالتحصیل دانشگاه شریف»، «دبیر نمونهی استان در سال ۱۳۰۱» و غیره. تجربهای که من داشتم اینه که سواد و مهارت این دبیرها با ادعاها و تبلیغهای رنگارنگشون رابطهی عکس داره. اواسط تابستان با فردی که خودش رو دکتر، دارای دوتا مدرک دکتری و Research Fellow در دانشگاههای آمریکا معرفی میکرد، کلاس کنکور شیمی گرفتیم. علاوه بر شعور و ادب بسیار ضعیف ایشون، درسدادن ایشون هم در حد شهریهای که دریافت کردند نبود. و جالبتر اینکه ادعاهای بسیار رنگینی داشتند: تستهای کنکور رو در ۱۰ ثانیه میتونید حل کنید، اگر مرتب سر کلاسهای من بیاید! و بدتر از همه، کتاب پرازغلط خودشون رو با شیادی هرچهتمامتر با قیمت گزافی به ما فروختند. در یک تریبون مناسبتر، اسم این دکتر شیاد رو مطرح خواهم کرد.
سر کلاسی برید که میدونید در اون درس به مشکل میخورید. اگر از خودتون اطمینان دارید که درس A رو خودتون میتونید مطالعه کنید، هیچ لزومی نداره که سر کلاس برید و الکی پول خودتون رو دور بریزید. چیزی به اسم نکتهی کنکوری وجود نداره که بخواید نگران اون باشید، چون وقتی موقع کنکور شد، تقریباً همهی این نکات یادتون میره، البته اگر اصلاً سؤالی هم مربوط به اون نکته بیاد. نهایتاً اگر در درسی به سؤالی برخوردید، میتونید از دبیرهای مدرسه یا حتی انجمنهای آنلاین کمک بگیرید. ولی وقت خودتون رو سر کلاسها تلف نکنید. گول اسم دبیرها رو نخورید.
وقتی از بیشتر همکلاسیها میپرسیدم که «خب، حالا هدفت چیه؟»، جواب میگرفتم: «دانشگاه X»، وقتی میپرسیدم «خب چه رشتهای؟»، جواب میگرفتم «نمیدونم، هر چی شد.» فکر میکنم این «هر چی شد»، همون عاملی هست که بیشتر جمعیت جوونهای تحصیلکرده بیکار هستند. چون معولاً رشتهای رو خوندهاند که خودشون هم نمیدونن برای چی خوندند. به صرف یه لیسانس یا فوقلیسانس، در یه شرکت دولتی/خصوصی با حقوق پایه استخدام میشن، ازدواج میکنند و زندگیای ۱۰۰۰ برابر روتینتر از والدینشون رو پیش میگیرن.
شما نهایتاً ۴ سال رو در دانشگاه خودتون میگذرونید، اما تا آخر عمرتون باید با رشتهتون زندگی کنید. اگر به رشتهی هنری علاقه دارید، از همین الان فکر کنکور هنر باشید. شجاع باشید و اگه لازمه جلوی خانوادهتون بایستید، این زندگی شما و حق شماست، نه زندگی والدینتون. شما قراره آرزوهای خودتون رو زندگی کنید، نه آرزوهای والدینتون رو. مطمئن باشید اگه علاقهی خودتون رو پیش بگیرید و در اون زمینه موفق بشید، پدر و مادرتون بیشتر خوشحال میشن.
متأسفانه برادرهای خودم، گرفتار همین وضعیت شدند. یکی عاشق ادبیات و فلسفه و دیگری عاشق هنر بود. الان هر دو زندگی روتین نهچندانمناسبی رو به خاطر تصمیم اشتباهشون در تحصیل رشته ریاضی فیزیک میگذرونند و الان رو هم برای تحصیل رشتههای موردعلاقهشون، خیلی دیر میدونن.
این نه شعار تنبلهاست، نه شعار علافها. «سخت نگیرید». هر چقدر موقع آزمون کمتر سخت بگیرید، بهتره. موقع آزمون باید حداکثر آرامش و اعصاب خودتون رو حفظ کنید و تا میتونید سوژهی خنده پیدا کنید ((: مثلاً توی ذهن خودتون به لباس مراقب گیر بدید و بخندید.
شما قراره کنکور بدید تا زندگیتون شروع شه، قرار نیست تمومش کنید. توی این مدت زندگی کنید، بگردید، کشف کنید و ببینید بعد از کنکور چه زندگیای در پیشروی خودتونه، در کنارش درستون رو بخونید و مطالعهتون رو داشته باشید.
فعلاً این سه مورد، نکاتی بود که به نظرم مهمتر از همه بودند. البته با چندتا بچههای تجربی، انسانی و هنر هم تصمیم گرفتیم که این نوشته رو برای رشتههای دیگه بسط بدیم و از همین ویرگول منتشر میکنیم.
شاد باشید (: