Ehsan Hosseininasab·۶ ماه پیشمامان، موشکها و چیزهای دیگرروز [هزار و]ششم جنگ.سال نودوپنج، شش زلزله آمد تهران. یادم نیست که چه سالی بود و الان هم زیر این آتش موشک و پدافند و آفند، دسترسی به اینترنت…
Ehsan Hosseininasabدرمن + کتاب·۴ سال پیشنوشتن رستگاری استنوشتن باید یک نوع رستگاری باشد؛ یک رستگاری بیقید و شرط. شکل چنگ زدن به طنابی که نجاتبخش است. این را نه بهعنوان آدمی که دلی در رهن نوشتن…
Ehsan Hosseininasab·۵ سال پیشریختهها؛ گریختههاما داریم با ریختههای تن آنها که زندگی را از دست دادهاند زندگی میکنیم؛ با ریختههای تنِ خودمان...
Ehsan Hosseininasab·۶ سال پیشبیا با هم پیر شیممــراد جهانشاهی رفیق بابا بود. اینطوری که با بابا از قبل ازدواج رفیق بود. سالهای مجردی بابا با هم سفر میرفتند: مشهد، شمال، بندرلنگه. مشهد…