احسان کریم خانی
احسان کریم خانی
خواندن ۴ دقیقه·۷ سال پیش

درباره آدم بودن

حكومت اسلامى مى‌‏خواهد انسان با انتخاب‏ خودش راه بيفتد و بر پا بايستد.

اگر مى‌‏خواست آدم‏‌ها را به پا بدارد خيلى كارش آسان بود.

تمام عقب ماندن و كندى پيشرفت اسلام، از همين آزاديى است كه مى‌‏دهد و از همين زمينه‌‏اى است كه براى انتخاب انسان مى‌‏سازد.

اسلام اگر مى‌‏خواست خلق را بغلطاند خيلى زودتر به مقصد مى‌‏رسيد.

على مى‌‏توانست با يک‏صدم پولى كه معاويه مى‌‏داد، معاويه را با ريش و سبيلش خفه كند و از ميدان به در برد.

اين‏ها نمى‌‏خواهند حكومت كنند. مى‌‏خواهند خلق با انتخاب خويش آن‏ها را برگزينند. و اين است كه عقب مى‏‌مانند، در حالى كه ديگران جلودار شده‌‏اند.

دین اسلام با تفکر شروع می‌شود

با تفکر در تاریخ‌

در جامعه،

در پدیده‌ها و آیه‌ها،

در انسان؛ در استعدادهایش و آفرینش و خلقتش‌.

با تفکر در استعدادهایش، کار او مشخص می‌شود؛ چون کار هر کس به‌اندازۀ سرمایه‌ای است که همراه دارد و مناسب با استعدادی است که در او نهفته است.

و همین که کار انسان شناخته شد، دنیا شناخته می‌شود، که چه کارگاهی است و هستی شناخته می‌شود که تا کجا ادامه دارد.

با تفکر در خلقتش، انسان خودش را می‌شناسد و نیازش را و ضعفش را و عجزش را و جهلش را و در نتیجه خدایش را می‌شناسد، که بی‌نیازش کرد و نیرویش داد و حکمت در سرش ریخت.

با این شناخت، این وجود صفر به آن غنای محض روی می‌آورد و به سمت او کشیده می‌شود و او در دلش بزرگ می‌شود و به حکومت می‌نشیند و زندگی و

مرگ و سکون و حرکتش را رهبری می‌نماید.

انسان با تفکر در استعدادهایش و تضاد مضاعف غرایز فردی و اجتماعی و عقل و فکرش، به کار خودش پی می‌برد که خوردن و خوابیدن و خوش بودن نیست و نظم و عدالت و رفاه نیست؛ چون این‌ها، به این همه سرمایه احتیاج نداشت، بزغاله و زنبور با غریزه به این همه رسیده‌اند.

انسان از آن تضاد و رقابت می‌یابد که کارش‌ حرکت‌ است؛ زندگی و مرگ متحرک و خوردن متحرک و نظم و عدالت متحرک و در نتیجه هستی راه است و کلاس است و کوره است.

اکنون باید پرسید حرکت به سوی چه؟ به سوی چیزی که پایین‌تر از اوست و یا برابر با اوست و یا برتر از او؟ ناچار باید حرکت به سوی برتر باشد و تکاملی باشد.

برتر از انسان کیست؟ آن که بی‌نیازش کرده و نیرویش داده و حکمت در سرش ریخته است.

و این است که‌ اللَّه‌ می‌شود جهت حرکت انسان و هستی.

و انسان در این هستی به خاطر رشد و پیشرفت باید به سوی او بیاید.

و این است که راهی می‌خواهد؛ صراط

و وسیله‌ای؛ عقل و عشق و عجز

و سرمنزلی؛ معاد و آخرت‌

و راهبری و پیشوایی؛ رسول، امام‌

و آدابی و روشی؛ احکام و شرایع‌

با تفکر، به این شناخت‌ها- معارف‌- می‌رسیم و هر شناختی ناچار احساسی می‌آفریند؛ شناخت خوبی‌ها، عشق‌ و شناخت بدی‌ها، نفرت.

هر شناختی عقیده‌ای را به دنبال می‌کشد و عقیده‌ها و عشق‌ها حرکت و کوشش را سبز می‌کنند. هنگامی که انسان عظمت خود را شناخت، به کم قانع نمی‌شود و حتی به بهشت دلخوش نمی‌گردد، که: «رضوان من اللَّه اکبر».

هنگامی که وسعت هستی را شناخت و دوری راه را شناخت، در تنگنای یک مرحله نمی‌ماند و آرام پیش نمی‌رود.

هنگامی که دنیا را یک راه دید، در آن نمی‌ایستد و هنگامی که آن را کلاس دید، از آن درس می‌گیرد و هنگامی که آن را کوره دید، از دردهایش عقده نمی‌آورد.

و هنگامی که کارش را شناخت، بی‌کار نمی‌نشیند.

و هنگامی که جهتش را شناخت دیگر مثل الاغ عصاری، گرد نمی‌چرخد و کند نمی‌رود و درنگ نمی‌کند؛ چون‌ در کاروانِ متحرک هستی، رکود و درنگ، کمتر از عقب گرد نیست و عقب گرد جز تنهایی نیست و تنهایی در راه و در کویر هستی جز هلاکت نیست.

بر پایۀ این شناخت‌ها و این عقیده‌ها بارهای سنگین تکلیف قرار می‌گیرد

و با این موتور نیرومند و با این پای قوی، احکام وسیع و نظام‌های سنگین‌ اسلامی به مقصد می‌رسد.

احکامی مربوط به‌ انسان با خودش‌: اخلاق؛ چون در درون انسان غوغاست.

در درون او «من»‌هایی سر بلند کرده‌اند و کارگر هستند.

احکامی مربوط به‌ انسان با خدایش‌، با جهت حرکتش: عبادات،

احکامی مربوط به‌ انسان با دیگران‌: حقوق، با پدر، مادر، همسر و فرزند، با ارحام، همسایه‌ها، دوست‌ها، با همکارها، همراه‌ها، هم کیش‌ها، هم نوع‌ها، با رهبر و امام و عالم و حاکم، با کارگر، با مشتری، با فروشنده، با ملت‌های دیگر، با دولت‌های دیگر.

احکامی مربوط به‌ انسان با زندگیش‌؛ خوراک، پوشاک، مسکن، بهداشت، معاملات، قراردادها، ازدواج، اولاد، طلاق، قضاوات، شهادات، دیات، حدود و ارث.

نظام‌های تربیتی‌؛ ضرورت تربیت، روش تربیت، هدف تربیت، مربی، افراد لایق تربیت، هنگام تربیت،

و اجتماعی‌؛ عوامل سازنده، عوامل رشد، عوامل حفظ، تأمین رفاه، تنظیم ارتباطها.

و اقتصادی؛

و مالی‌؛ منابع مالی، مصارف، روش جمع آوری و روش مصرف.

و حکومتی‌؛ هدف حکومتی، ملاک انتخاب، روش انتخاب.

و حقوقی و جزایی و قضایی.

فرق نظام‌ها و احکام در این است که نظام‌ها زمینه و زیربنای احکام حساب می‌شوند؛ مثلا احکام حقوقی و جزایی و قضایی در نظام قضایی و جزایی و حقوقی اجراء می‌شوند.

و احکام اخلاقی در نظام تربیتی قابل اجراء هستند. و همین طور احکام مالی و نظام مالی، احکام اقتصادی و نظام اقتصادی.

عین صادانسان
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید