Ehsan Abdollahi
Ehsan Abdollahi
خواندن ۳ دقیقه·۵ سال پیش

پادکستی که هیچوقت منتشر نشد!

آشنایی من با پادکست ها برمیگرده به سال نود و یک . زمانی که محمدرضا شعبانعلی دعوت شده بود به دانشگاه ما و اون موقع رادیو مذاکره خودش رو معرفی کرد. موضوعات جالبی هم داشت هر قسمت از پادکستش. از مصاحبه با کارآفرین ها گرفته تا توضیح دادن یه سری اصول مذاکره و انتقال تجربیات خودش و بازخوانی بخش هایی از کتاب اصول مذاکره! بعضی قسمت ها رو چندین بار گوش دادم و هنوز هم فایل های دانلود شده رو توی لپ تاپم دارم وگاهی اوقات برمیگردم و دوباره گوش میدم . بعد ها که متمم راه اندازی شد ارائه فایل های صوتی رایگان و غیر رایگان شعبانعلی ادامه داشت و من حس میکردم از این فایل های صوتی چیزهای زیادی یاد میگیرم و میتونم هرجایی گوش بدم . بعد ها با رادیو گیک جادی آشنا شدم و تازه متوجه شدم به این فایل های صوتی باید بگیم پادکست!


همینطور گذشت و من با این دو تا پادکست داشتم وارد دنیای جدیدی میشدم . وقت رفتن من به سربازی شد . بر خلاف همه برنامه ریزی های انجام شده من افتادم توی نقطه مرزی ایران و روی یه دونه کوه صبح تا شب نگهبانی میدادم! اونجا شروع کردم به نوشتن تجربیات و اتفاقاتی که برام میفتاد و زمانی که مرخصی میومدم با موبایلم این نوشته ها رو ضبط میکردم . دوست داشتم بعدا این مجموعه حداقل به صورت صوتی برای خودم بمونه.نوشته های قبلی من رو اگه خونده باشد اونجا توضیح دادم که یه استارت آپ تولید محتوا با دوستانم راه اندازی کرده بودم و درظر داشتم یه پادکست مهندسی بسازم و این چیزایی که زمان سربازی ضبط میکنم شروع اون پروژه باشه و به نوعی بتونیم پادکست خودمون رو هم داشته باشیم توی وبسایتمون .

چند قسمت که ضبط کردم و با پادکست چنل بی علی بندری آشنا شدم و سمینار کارگاه پادکستش رو دیدم و خیلی جدی برنامه ریزی کردم که پادکست تجربیات سربازی خودم رو تا پایان خدمتم ضبط کنم و بعدش منتشر کنم . همین باعث شده بود خیلی از پادکست ها رو دنبال کنم تا بتونم ایده ای بیشتری برای اجرا و ادیت و چیزای دیگه بگیرم . متن ها رو مینوشتم و با موبایل ضبط میکردم و چون بقیه روز پادگان بودم ادیت رو گذاشته بودم برای مرخصی های پایان دوره! فایل ها رو توی یه فلشی ذخیره کرده بودم که بعدا منتقل کنم به لپ تاپم . از اونجایی که بردن فلش به پادگان ممنوع بود اون رو همیشه میذاشتم خونه ولی یه روز خیلی اتفاقی فلش توی کیف پولم جا مونده بود و با خودم بردم پادگان و متاسفانه فلشم رو گرفتن! بگذریم از اینکه سر اون فلش اضافه خدمت خوردم کلی تنبیه شدم و به خاطر آهنگ هایی هم که توش بودن به همه پادگان جواب پس داده بودم ولی بعد از سه ماه که فلشم رو پس گرفتم نمیدونم چه بلایی سرش اومده بود که ویروسی شده بود و فایل های پادکستم پاک شده بود! به همین سادگی! نه ریکاوری جواب داد و نه هیچ راه دیگه ای. بعدش هرچی تلاش کردم نه وقت شد مجددا بتونم ضبط کنم و نه تونستم حس و حالی که موقع ضبط داشتم رو دوباره توی ضبط جدید داشته باشم . یه کار تکراری و کسل کننده برام به نظر میومد. هر چی تلاش کردم نشد. و حالا حسرت اون پادکستی که قرار بود منتشر کنم به دلم مونده بود . ولی متن ها مونده . شاید یه روزی یه جایی دوباره شروع کنم به ضبط مجدد اون فایل هایی که از دست دادم . ولی این اتفاقات باعث شد تا با دنیای پادکست ها اشنا بشم و حداقل یه شنونده خوب پادکست بشم و از این بابت خیلی خوشحالم.

پادکستاستارت آپتجربهحال خوبتو با من تقسیم کنکسب و کار
یه مهندس شیمی که تجربیات کسب و کار هایی که قبلا راه اندازی کرده رو اینجا مینویسه...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید