سوشال مدیا امروز تبدیل به یه بخش جداناپذیر از زندگی های ما شده. برای خیلی از ماها امکان محدود کردنش هست، اما به صفر رسوندن استفاده ازش شاید به نحوی غیر قابل اجرا باشه. توی این بلاگ قرار نیست حرفای تکراری یا تیپیکال رو بخونید و میخوام در مورد تاثیرات شبکه های اجتماعی روی زندگیمون و تئوری هایی که توی این زمینه وجود داره بنویسم.
تا آخر این بلاگ این تو ذهنتون باشه که اصلی ترین هدف شبکه های اجتماعی جلب توجه شماست. هر شبکه اجتماعی که بتونه بیشتر این توجه و زمان رو از شما بگیره، موفق تر محسوب میشه.
یکی از اصل هایی که توی شبکه های اجتماعی مطرحه پارادوکس شبکه های اجتماعی هست. این پارادوکس به این شکل تعریف میشه که شما توی شبکه های اجتماعی توهم داشتن گزینه های زیاد رو دارید. اما در واقع که میخواین انتخاب کنید متوجه میشید انتخاب براتون سخت و سخت تر شده. پروفسور Jennifer Rhodes (روانشناس) میگه یکی از مشکلات اصلی مراجعه کننده های من عدم توانایی تو درست ارتباط برقرار کردن و عدم وجود امنیتشون هست. Text دادن، اموجی یا گیف فرستادن، استوری گرفتن و ... باعث میشن آدم ها خیلی از اصول اولیه ارتباطات رو فراموش کنند.
تا حالا فکر کردید شما در روز چند درصد احساساتون رو توی سوشال مدیاها به صورت مجازی و چند درصدشو به صورت واقعی ابراز میکنید؟
یکی دیگه از موضوعاتی که در قالب این پارادوکس مطرح هست اینه که آدم ها با شبکه های اجتماعی، حس مشهور بودن و مهم بودن به صورت واهی پیدا میکنند. این موضوع شاید وقتی خودشو نشون بده که بعد از به وجود اومدن هر اتفاقی (سیاسی، ورزشی، جامعه شناسی و ...) آدم هایی که تخصص ندارن شروع میکنن راجع به اون صحبت کردن و شبکه های اجتماعی بستری رو برای این آدما فراهم میکنه که اگر حرفشون جذاب تر باشه حتی اگر بدون علم یا سند باشه، خیلی بیشتر از اظهار نظر آدم های متخصص دیده بشه. این اتفاق این روزها که اپلیکیشن Clubhose خیلی طرفدار پیدا کرده، بیشتر خودش رو داره نشون میده.
این به این معنی نیست که آدم ها حق نظر دادن ندارن یا نظرات همه اشتباهه. به این معنیه که شما یه بلندگوی بزرگ به یه راننده تاکسی بدید و شروع کنه توی خیابون بلند راجع به مسائل سیاسی صحبت کردن. ممکنه صحبت های اون آدم درست باشه اما کانسپت این عمل مشکل داره.
یکی دیگه از مسئله هایی که شبکه های اجتماعی توی زندگی ما به وجود آوردن، FOMO هست. FOMO به این معنیه که شما وقتی عکس یا فیلم دوستانتون در شرایط مختلف (سفر، بیرون و ...) میبینید حس کنید اونها بدون شما داره بهشون خوش میگذره و تا حدی حس حسادت رو توی وجود شما تشدید کنه. FOMO شکل های دیگه ای هم میتونه داشته باشه.
تعداد پیام های خونده نشده توی شبکه های اجتماعی که خیلی وقت ها به ما احساس اضطراب میده یکی از شکل های FOMO هست.
ترس از دست دادن پست ها، ترندها یا اتفاقاتی که میفته و باعث میشه به صورت مداوم این اپلیکیشن هارو چک کنید هم یکی دیگه از شکل های FOMO هست.
یه نمونه دیگه از FOMO ترس از نادیده گرفته شدن پیام ها یا پست ها از سمت فرد مقابل شما توی شبکه های اجتماعی هست که این موضوع هم خیلی وقت ها ذهن شما رو مشغول میکنه و حتی باعث ایجاد اضطراب میشه.
پس دو تا از عارضه های FOMO در شبکه های اجتماعی به وجود اومدن اضطراب و استرس توی آدم هاست.
الان که من دارم این مقاله رو مینویسم، تقریبا با این موضوع کنار اومدم که تمام شبکه های اجتماعی ای یا پلتفرم هایی که دارم ازشون استفاده میکنم دارن از دیتاهای من به روش های مختلف (که بیشتر در راستای تبلیغاته) استفاده میکنن. شاید اصلی ترین دلیل کنار اومدنم اینه که تنها گزینه ای که جز این دارم اینه که کلا صورت مساله رو پاک کنم و ازشون استفاده نکنم.
یه نقل قولی در همین راستا هست که میگه:
سال ۲۰۱۸ GDPR توی کشورهای عضو اتحادیه اروپا اجرا شد. اما اون هم نتونست مانع خیلی از اتفاقاتی که روی دیتاهای یوزرها توی شبکه های اجتماعی میفته، بشه. هنوز قوانین توی کشورهای مختلف دنیا نتونستن با سرعت رشد شبکه های اجتماعی همراه بشن.
یکی از موضوعاتی که چند سال هست ذهن من رو درگیر کرده اینه که حرفی که میزنم، تصمیمی که میگیرم یا برداشتی که از یه موضوع میکنم واقعا ناشی از تفکر خودم هست؟ چقدر توی اون موضوع Deep شدم و جوانب مختلفش رو بررسی کردم؟ اگر بخوام با خودم روراست باشم خیلی از طرز تفکرهای من که سیاست هم شاملش میشه ناشی از چیزاییه که توی سوشال مدیاها میبینم و واقعیت اینه که خیلی از اونها بدون این که من متوجه باشم Fake News هست. (یه مطالعه توی دانشگاه MIT میگه Fake News در توییتر ۶ برابر سریعتر از خبر درست پخش میشن.)
یه نقل قولی در همین راستا هست که میگه:
من سوشال مدیاها رو به چشم یه تست میبینم. تستی که وسیلش موبایل ماست و هر روز از صبح تا شب ما دیتا واردش میکنیم. دیتاهایی که خیلی وقتا خودمونم نمیفهمیم داریم به اون کمپانی ها میدیم. دیتاهایی که چون ناشی از ناخودآگاه ماست، درصد درستی خیلی بالایی داره و به شناخت شخصیت ما و پیشبینی رفتارها یا تصمیماتمون توسط اون کمپانی ها کمک میکنه. این یعنی بحث ما میتونه خیلی فراتر از تبلیغات باشه که به نظر من ساده ترین روش فروش این دیتاها توسط این کمپانی هاست. شاید خیلی بخوایم بلندپروازانه تر به این قضیه نگاه کنیم یاد سریال West World بیفتیم. جایی که یه کانسپت اصلی مطرح بود و اون کپی کردن یه سری آدم های خاص به وسیله قرار دادنشون توی محیطی بود که بتونن خودشون رو کامل بروز بدن و هر رفتاری دلشون میخواد انجام بدن.
تا حالا به این فکر کردین که چرا is typing... توی مسنجرها وجود داره؟ تمام المان ها و گیمیفیکیشن هایی که توی شبکه های اجتماعی به کار میره هدفشون نگه داشتن شما داخل اپلیکیشن هست. یعنی گرفتن زمان و توجه شما و در نتیجه گرفتن دیتای بیشتر و کاملتر از شما.
تا حالا چند بار توی یوتیوب/اینستاگرام/توییتر یا ... رفتید و ساعت از دستتون در رفته؟ چند بار شده برای چک کردن ساعت گوشیتون رو آنلاک کردید و تنها کاری که نکردید چک کردن ساعت بوده؟ چند بار شده بخواین روی یه موضوعی تمرکز کنید و عمیقا فکر کنید ولی FOMO جلوی شما رو گرفته؟ شاید بگید که شبکه های اجتماعی هم مثل چاقو یه وسیلن و لزوما بد نیستن، اما یه سوالی میپرسم ازتون، تفاوت اینستاگرام با کوکائین چیه؟
جواب من رو میخواید بدونید؟ ۲ تا تفاوت اصلی وجود داره. یکی این که از کودکی کوکائین به روش های مختلف تقبیح شده و توی ذهنمون دید بدی داریم نسبت بهش. تفاوت دوم اینه که دسترسی بهش سخت تره. همین!
من با این که توی زمینه دیجیتال مارکتینگ کار میکنم و شبکه های اجتماعی یه بخش خیلی بزرگی از کارم هست، یه موضوعی رو بهش اعتقاد دارم، این که به صورت کلی سوشال مدیاها یه جور ترمز برای پیشرفت بشر حساب میشن و شاید اگر نبودن ما سال ها از چیزی که الان هستیم جلوتر بودیم. یکی از دلایلی که این حرف رو میزنم اینه که من به سلسله مراتب اعتقاد دارم. معتقدم دموکراسی این نیست که هر کسی بدون چارچوب بتونه نظرات خودش رو بیان کنه. دموکراسی اینه که هر کسی بدون محدودیت بتونه آدمی که برای قرار گرفتن توی راس کار مناسبه رو انتخاب کنه. و سوشال مدیا در حال از بین بردن دموکراسی هست.
شاید چیزی که توی فیلمهایی مثل ماتریکس میبینید، هیچ موقع به اون شکل پیاده نشه، چون اونجا هالیووده. اما چیزی که به نظرم محتمل تره، تقابل هوش مصنوعی با مغز انسان هست. الان این تقابل به شکل های مختلف توی فضای دیجیتال داره اتفاق میفته، خیلی از شغل ها رو از بین برده و ...
شاید ماتریکسی که ما به صورت واضح در آینده میبینیم تقابل این دو تا باشه.
یه بخش هایی از این بلاگی که خوندید از مستند Social Dilemma که ساخته Netflix هست الهام گرفته شده. البته توی اون مستند توی یه سری از موارد اغراق شده به نظر من و صنعت تبلیغات توی دنیا خیلی عقبتره نسبت به چیزهایی که در موردش بحث میشه و سالهای آینده خیلی از چیزهایی که راجع بهش توی این مستند میشنوید رو عملا خواهید دید.
امیدوارم این بلاگ براتون مفید بوده باشه و خوشحال میشم نظرتون رو برام کامنت کنید.