با رویکرد طراحی رابط کاربری
قانون شماره یک، چه طراحی گرافیک انجام میدهید ، چه طراحی رابط کاربری و یا هر نوع دیگر از طراحی، هرگز این را فراموش نکنید که آنچه شما انجام میدهید حل مسئله است و شما در حال دکوراسیون نیستید، این دو کاملا متفاوت هستند.
شما در حال یافتن راهی برای آسان کردن فهم و تسهیل در برقراری ارتباط هستید.
قانون شماره دو، راه حل مشکل و مسئله شما با راه حل مشکلات دیگران متفاوت است.
به یاد داشته باشید کاری که شما در جهت طراحی رابط کاربری انجام می دهید متناسب با نیاز های محصول و سازمان شماست و بر مبنای زمینه فعالیت شما و زمینه ای است که سازمان شما فعالیت میکند و نیز براساس آن چیزی است که قرار است کاربران شما از آن استفاده کنند، پس با دیدن نمونه کارهای زیاد و متفاوت از دیگران خود را گمراه نکنید.
قانون شماره سه، در طراحی هیچگاه عملکرد نباید تعیین کننده فرم و ظاهر طراحی باشد، چیزی که ظاهر را مشخص میکند زمینه ای است که هر فرد استفاده کننده نیاز دارد از آن استفاده کند.
در واقع برای رسیدن به فرم، از یک عملکرد به خصوص، تعداد بیشمار راه حل بر اساس نیاز، سطح درک و انتظار کاربر وجود دارد که تعیین کننده ظاهر (در این موضوع رابط کاربری) است.
قانون شماره چهار، روش کار شما در سازمان و سیاستهای کاری سازمان شما نیرویی است که مشخص کننده شکل نهایی طراحی شماست.
این بدان معناست که شما در پروسه طراحی باید راه متناسب برای کار کردن در کنار این فشارها را بیابید و این دو را با هم تنظیم کنید.
قانون شماره پنج، با یک مثال وارد این بخش شویم، اگر شما قصد جابجایی از یک خانه بزرگ شش اتاق خوابه به یک آپارتمان دو اتاق خوابه را داشته باشید مسلما نمی توانید تمام اسباب و اساس خود را با خود ببرید، این دقیقا شبیه به این است که شما قصد این را داشته باشید که یک برنامه بزرگ و یا یک سیستم سازمانی را در یک اپلیکیشن موبایل پیاده سازی کنید
شما واقعا باید بدانید که به چه چیزی احتیاج دارید و اینکه بدانید مردم چه طور از صفحات کوچک استفاده میکنند و چقدر زمان برای ارتباط برقرار کردن با آنچه می توانند ببینند دارند، در اینجا کم هم زیاد است.
قانون شماره شش، هنگامی که عناصر مختلف را در صفحه می چینید شما به دنبال یافتن تعادل هستید که این تعادل به عناصر اجازه میدهد در جهت صحیح حرکت کنند و حس مرتبط با معنای مورد نظر شما را القا نمایند.
قانون هفتم، استفاده از ریتم و تکرار آن.
ریتم شاید از مهمترین مولفه ها در هر طراحی باشد که باعث شکل گیری نظم و سرعت عمل در درک عناصر میگردد و میتوان با استفاده درست از آن یک رفتار در طراحی را به یاد سپرد. مانند الگوهای موسیقی و تکرار آن: 1.2.1.2.1.2...
قانون هشتم، روابط عناصر در طراحی رابط کاربری مانند روابط انسانی در یک رابطه دوستانه و یا روابط در محیط کار باید دارای هماهنگی باشند و تمام عناصر با یکدیگر و هماهنگ با هم کار کنند و نه بر ضد هم.
قانون نهم، هرگز فراموش نکنید که به مهمترین عنصر یا همان عنصر غالب روی صفحه توجه کنید و ببینید آیا آن همان نقطه مورد نظر شما هست یا خیر و آیا تمرکز کاربر به نقطه و عنصر درستی جلب میشود؟
قانون دهم، قدرت تراز بودن عناصر با هم و مرتب بودن آنها، یک قدرت فوق العاده عظیم است، به طوری می توانید از آن به عنوان یک ابزار بسیار قدرتمند در ایجاد یک رابط کاربری عالی و همچنین ایجاد یک تجربه مثبت در کاربر بهره ببرید.
قانون یازدهم، مجاورت. این مسئله بسیار مهم است، درست مانند همترازی، باید مطالب مربوط به هم را با مجاورت گروهبندی کنید .بعضی مواقع تنها لازم است به فضای منفی (فضای خالی) میان عناصر توجه کنید که با کم کردن این فضا آنها را در ارتباط با هم نشان می دهید و با زیاد کردن آن آنها را در دو گروه متفاوت ترسیم می کنید، به آسونی روشن کردن یک فشفشه.
با رعایت این اصل (مجاورت) و توجه به فضای سفید، حتی بدون در نظر گرفتن ظاهر رابط کاربری، تجربه کاربری بینهایت مثبت خواهد شد.
قانون دوازدهم، استفاده از رنگ. این اصل را برخلاف اصول دیگر با یک تصویر از نحوه استفاده غلط از رنگ در طراحی شروع کردیم، به نظر شما بدتر از این هم می شود؟!
بله میشود! به :)) به تصویر بالا نگاه کنید.
استفاده از رنگ ها هرگز نباید براساس سلیقه شخصی باشند و هیچگاه نباید فقط چون یک رنگ زیبا است از آن استفاده کرد! همیشه باید این واقعیت را در نظر بگیرید که نور ساطع شده از صفحه نمایش حاصل از رنگ های با اشباع رنگی سنگین (Color saturation) می تواند آزار دهنده باشد و استفاده از رابط کاربری را دشوار سازد.
قانون سیزدهم، رنگها را بر اساس هماهنگی با معانی تداعی کننده رنگ، احساساتی که از دیدن آن برانگیخته می شود و همچنین رنگهای استفاده شده در برند و نام تجاری انتخاب کنید.
قانون چهاردهم، در مقابل استفاده از رنگ این استفاده از تضاد و کنتراست است که جنگ را تمام می کند و هیچ چیز قدرتمند دیگری وجود ندارد.
قانون پانزدهم، تایپوگرافی هدفمند. این چیزی بیشتر از انتخاب ساده یک فونت است. شما باید از چیزی که این حروف می گویند آگاه باشید و بدانید با هرکدام چه ارتباطی میتوان برقرار کرد و چه حسی را منتقل میکنند. باید بدانید شکل حروف و نوع قلم برای کاربر قابل شناسایی است یا نه و مطمئن باشید از خوانایی لازم برخوردار است.
قانون شانزدهم، انتخاب آیکون صحیح. نباید چرخ را دوباره اختراع کرد، اگر یک نماد و آیکون به صورت عمومی استفاده میشود از آن غافل نشوید و همچنان از آن استفاده کنید، به آن چیزی که مردم میشناسند اکتفا کنید.
قانون هفدهم، توجه به زمینه و موضوع طراحی، در جایی که مربوط به دادهها و اطلاعات است زمینه و موضوع مورد استفاده، چگونگی ظاهر رابط کاربری را مشخص میکند. اینکه میخواهیم با این داده چه کنیم، اینکه مهمترین چیزی که باید از آنها بفهمیم چیست، اینکه چه عملی باید روی آن انجام دهیم، اینها مواردی است که باید روی این موارد تمرکز کرد.
قانون هجدهم، سادهتر تقریبا همیشه بهتر است. این یک واقعیت است هم در زندگی و هم قطعا در طراحی یک رابط کاربری تعاملی.
قانون نوزدهم، همیشه جدا کردن محتوا از کنترل ها را جدی بگیرید و روی آن کار کنید. میان آن چیزی که کاربر باید بخواند و آن چیزی که باید کاری روی آن صورت دهد باید تفاوت واضحی باشد مثل دکمه ها ، لینک ها و ...
در آخر پیشنهاد می کنم به اصل اول توجه ویژه ای داشته باشید و همیشه طراحی را طراحی بدونیم، همیشه به حل مساله فکر کنیم ، انواع راه ها و متدولوژی ها برای حل مساله رو مطالعه کنیم و هر کاری که میکنیم طراح باشیم.