
میخواهمت در بلخ یا توران
میجویمت در مصر یا کنعان
اسطوره پیش و پس از تاریخ
قدّیسه پیش و پس از توفان
دنبال تو پیش و پس از میلاد
آوارهام در روم، در یونان
میجویمت هر روز در قندوز
مییابمت هر شام در لبنان
من کاوهام چون کوهی از آهن
آهینهای در جستن انسان
میپویمت راه گریزی نیست
مثل خلیج فارس تا عمان
عاشق تر از رندان عشقآباد
پر شر تر از مردان آبادان
شیرینترین! بنشین دمی با من
با طعم تلخ چای لاهیجان
راه عبورت خرمآباد است
از زاهدان تا مرز بازرگان
میبویمت عطار نیشابور
میخواهمت خرمای خوزستان
با بودنت دربند، آزادیاست
در دوریت تبریز، داغستان
یک دست من گنج ترنج توست
در دست دیگر چاقوی زنجان
میبینمت ای جان رفسنجان!
در پستههای تازه خندان
نقش تو از نقش جهان بهتر
زیباتری از قالی کرمان
خشت من از خاک تو می آید
فرقی ندارد یزد یا کاشان
دیوانه جغرافی عشقم
خونگرم چون تاریخ هرمزگان
در مشهد چشم تو جان دادم
شیرینتر از سوغات قم سوهان
چشم بد چنگیز یا تیمور
دور از تو ای معشوق جاویدان!
نامت بلند ای عشق بیپایان!
جان جهان! جانان من! ایران!
شاعر: احسان کاوه