ehsan khoshkhoo
ehsan khoshkhoo
خواندن ۳ دقیقه·۳ ماه پیش

نگاهی به فیلم بیچارگان ؛ اودیسه شناخت خویشتن

# فیلم بیچارگان تا حدودی اغراق و خودنمایی کارگردان   دربیان روایت بصری با استفاده افراطی لنزهای #آنامورفیک و #فیش آی  می باشد.؛ لانتیموس با همراهی مدیر فیلمبرداری اش راب رایان با انتخاب درست ترکیب نگاتیو  اکتاکروم و دیجیتال ؛  درهم آمیختن  لنزهای  قدیمی و جدید  توانسته به فضاسازی  ذهنی و اکسپرسیو فیلم دست پیداکند؛ فیلم جدید #لانتیموس همان مولفه ها و لحن کوبنده فیلم های قبلی اورا داراست؛؛  ولی  نسبت به فیلم های گذشته او در رده متوسط قرار می‌گیرد.

این بار فیلمساز با اقتباسی آزاد و آداپته شده از دختر #فرانکشتاین دست به ساخت فیلمی زده است که ازلحاظ فرم و ساختار بصری درخشان و مثال زدنی ست و لی در بحث مضمون  وارائه محتوا به مخاطب الکن و ناقص عمل می‌کند و مفاهیم پیچیده فلسفی و روانکاوانه همچون مفهوم خالق و مخلوق؛جبر؛اختیار و  آزادی انسان را نمی تواند در ساختار قصه؛روایت همزمان و به درستی پیش ببرد.

اما  درمبحث فرم و نظام بصری فیلم؛ کارگردان با انتخاب درست زوایای دوربین و میزانسن های تئاتر گونه و استفاده از لنزهای واید و
چشم ماهی و دوربین معلق در فضای# معماری #گوتیک که چشم اندازهای و قاب های عکاسانه و نقاشی وار زیبایی خلق کرده ست توانسته دنیای ذهنی دختر بچه ای که با خیالات و اوهام زیادی در ذهنش دست وپنجه نرم می‌کند را به شکل جذاب و خیال انگیزی به مخاطب ارائه دهد و احساس بلا دختربچه رابه درستی انتقال دهد واز دید استتیک ؛فیلم در فضاسازی و طراحی صحنه به شدت درخشان و قدرتمند است و ارجاعاتی هم به فیلم های بزرگ #تاریخ #سینما همچون #متروپولیس؛#فرانکشتاین؛#بلید _رانر دارد.

داستان فیلم اززاویه دید بلا؛ مخلوق دختر ساخته شده توسط دانشمند و جراح بزرگ سودازده روایت میشود.
فیلم از نمایی آغاز می‌شود که زن جوانی در حال خودکشی کردن ازپل بلندی قراردارد.داستان فلاش بک می خورد و مابا بلا با بازی قدرتمند#امااستون آشنا می‌شویم دختربچه ای که توسط گاد؛ دانشمند دیوانه و جراح نامتعارفی که با گریم سنگین تکه های صورتش را فرانکشتاین گونه بهم دوخته اند  خلق شده است و به زیبایی قدرت تمام# ویلیام دفو این نقش را ایفا کرده است. 
در حقیقت زن خودکشی کرده بارداربوده و گاد مغز بچه را درون بدن زن جوان قرارداده و اورا به زندگی بازمیگرداند؛ودر طی این تغییر وتحول؛ اتفاقات عجیبی برای او رخ میدهد؛

بلا همچون اسیری در قفس خانه جراح می ماند و نمی‌تواند دنیای خارج ازخانه را ببیند؛تا اینکه در نمایی زیبا راه پشت بام قصر را می یابد و به آنجا میدود و شهر را زیر پاهایش حس میکند؛
دنیای بلا که اسیر خانه است سیاه و خاکستری است ازلحاظ فرم و زیبایی شناسی کارگردان با رنگ خاکستری فیلم را در نیمه اول شروع میکند درادامه روند داستان که بلا به بلوغ عاطفی و جنسی می رسد و محل لذت را در بدنش پیدا می‌کند به تدریج رنگ به پالت خاکستری فیلم ریخته می شود و زندگی او با کشف لذت ؛خوردن خوراکی های لذیذ؛؛رنگ خوشی و شادمانی میگیرد؛ بلا همچون بودا غرق در لذت و نشاط است(بودا با مرگ وبیماری و فقرمواجه میشود) ولی وقتی بادرد ورنج دیگران و فقر روبرو می شود منقلب می‌شود و احساساتش جریحه دار میگردد بعد بلا با دانش و علم با خواندن کتاب آشنا می گردد با ورود به فاحشه خانه های پاریس لذت و عیش و به شناخت بدنش میرسد.

تا این بخش کارگردان به خوبی روایت فیلم را همراه با اتفاقات و رخدادهای که برای بلا می افتد به درستی بسط می دهد ولی در نیمه پایانی فیلم روایت به ناکجاآباد و بحث های فمینیسم و دفاع از حقوق زنان کشیده می شود و بی نتیجه بی سرانجام فیلم پایان می گیرد و می توان این فیلم را در رده متوسط در کارنامه فیلمسازی لانتیموس؛فیلمساز ساختار شکن و پسامدرن سینمای معاصر جهان قرارداد.









نقد فیلمیادداشت فیلمسینماسینماتوگرافیمعرفی فیلم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید