فیلم مدرن و روانکاوانه درباب ارتباطات روزمره و روزمرگی احساسات و عواطف با ساختار کولاژگونه؛؛ روایت مردی تنها و گوشه گیر که با مشغولیات ذهنی خود درگیر است و اتفاقی با دوزن زیبا و احساسی آشنا میشه و درگیر روابط عاطفی و نافرجام می گردد. داستان به شکل فیلم در فیلم روایت میشود و بازیگران همچون رمان های نو درباره کاراکترها خود و ویژگی های آن رو به دوربین صحبت میکنند و دیوار چهارم شکسته میشود برگمان در این فیلم همچون فیلمای دیگر به فرم روایی زیبایی دست پیدا کرده و مضامین تماتیک همچون تنهایی و ملال و افسردگی انسان معاصر را در قالب ساختار شکیل که شامل قاب بندی های جذاب و گیرا و نقاشی گونه و همچنین تدوین دقیق و هوشمندانه میباشد به مخاطب ارائه میدهد و تجربه استتیک نابی را برای ببیننده به همراه میآورد. در ادامه چند مثال ازسکانس های درخشان این فیلم در زمینه تدوین و سینماتوگرافی رامی آورم؛؛ درصحنه کابوسی که لئو اولمن میبیند در دشت وسیعی پا میگذارد که جنازه ها زن های گریان در آن محیط قراردارند؛ زن جنازه ای پسربچه ای را میبیند و به سمت جنازه میرود حاشیه صوتی(صدا) قطع میشود وزن هرچه فریاد میزند به جنازه نمیرسد.
در بحث فیلمبرداری؛در سکانس گفتگوی داخل کلبه سون نیکوست مدیرفیلمبرداری بزرگ و همراه همیشگی برگمان بامهارت تمام لحظه های بصری نابی را با نورپردازی نور طبیعی وسبک جانبی با استفاده از چراغ های روی میز و بازتاب این نور ؛روی چهره کاراکترها قابهایی همچون تابلوهای نقاشی کارواجو و رامبرانت خلق میکند. و به استتیک و غنای بصری فیلم می افزاید.
خیلی ممنون که پست را مطالعه کردین. اگر که پست رو دوست داشتین یادتون نره که دکمه لایک رو بزنید و اگر نظری درباره پست و فیلم دارید میتوانید در قسمت کامنت ها با من به اشتراک بگذارید.