فیلم محمد رسول اف ،که در سال۱۳۸۷ ساخته شده است را ازچند منظر و دیدگاه میتوان تحلیل و بررسی نمود.فیلم در لایه سطحی اثری ست سیاست زده و اجتماعی که به فضای خفقان آور و تحت فشار حکومتی در ایران می پردازد که این نوع ساختار به مذاق کشورهای غربی خوش می آید و مورد پسند جشنواره ها میباشد. ولی در لایه های عمیق تر،و زیر متن،اثری ست مستند پژوهشی که با نشان دادن آیین ها و مناسک اقوام مختلف ایران در زمینه های گوناگون اعم از سوگ و عروسی،باران خواهی،باروری،سعی در کشف و شناخت این آداب و رسوم به مخاطب غربی و یادآوری آنها به تماشاگر هست.

فیلم روایتگر داستان مردی بنام رحمت ست که با قایق از جزیره ای به جزیره دیگر میرود و اشک های مردم روستاها، افراد را جمع می کند،در این بین بیننده با ورود او به هرجزیره،همچون آینه ی تکه شده و شکسته،با آیین ها و آداب بومی آن منطقه آشنا و همراه می شود.
در هر جزیره و منطقه ،داستان و روایت نویی در جریان است که همه این تکه روایتها به رحمت کاراکتر اصلی، همچون نخ تسبیح مرتبط می گردد.
فیلمساز بانتخاب لوکیشن دریاچه نمک ارومیه که شوره زار و نمکین ست،سعی در القای فضای استعاری و تمثیلی، بی زمان و مکان دارد، وی با آشنایی زدایی از مناسک و آیین ها،الگو قرادادن آنها، به شکل غیر مستقیم منظور و هدفش ازساخت این فیلم سمبولیک و نمادین را بیان می نماید.

رسول اف به کمک فیلمبردارش،ابراهیم غفوری، ازلحاظ گرفتن قاب های زیبا و استادانه چیزی کم نگذاشته اند. ساختار بصری فیلم به نوعی دعوت تماشاگر به مهمانی نماهای چشم نواز و نقاشی گون می باشد که با نورهای طبیعی ودر زمان جادویی گرفته شده اند. این انتخاب روایت بصری و مینیمال ، کمک بزرگی برای فهم ودرک منظور کارگردان اثر به تماشاگر نموده است.
ازلحاظ ساختار روایی، روایت داستان پهلو می زند به شیوه و اسلوب ادبیات کهن ایرانی چون هزار افسان،داستان های عرفانی شرق، که مضمون سفر ،خرده روایت های پیرامون سفر کاراکتر اصلی،حکایتهای هر جزیره،همه اینها به یک هسته مرکزی متصل می شوند ،شخصیت رحمت، با بازی به اندازه و یکدست حسن پورشیرازی،
ازطرفی تم و مضمون اصلی قصه فیلم، حکایت قصه ای است که ازدیرزمان تاریخ ایران زمین تاکنون، این سرزمین باآن مواجه و درگیر ست،خشکسالی و باران آوری،

میتوان به شکل فرمال و کانسپت گونه،شغل رحمت ،که گرفتن اشک های زنان و جمع کردن آنها در آبگینه ست را به آیین های طلب باران،مناسک باران خواهی در این سرزمین کهن نسبت داد،که در گذشته ای دور اشک ریختن زنان کارکردی آیینی و جز مناسک تمنای باران بود.
رسول اف با انتخاب لوکیشن دریاچه ارومیه ،که فضای نامتناهی سترون و نابارور را نشان می دهد ،چیدمان هندسی نمادین افراد در گوشه های قاب، پایین آوردن خط افق در نماها و پلانهای فیلمش، این استیلا و قدرت آسمان،ابرهای خشک وتیره، در مجموع گستردگی و بی پایانی طبیعت ، تسلط و برتری آن برانسان و سرنوشت او را به زیبایی روایت کرده است.

برای چشم بیننده با نماهای ثابت و کمپوزیسیون متقارن اثری بدیع و درگیر کننده ساخته است که به گمان نگارنده میتوان ، جز بهترین آثار ساخته شده اش شمرده شود که ازلحاظ دیداری و بصری بی بدیل و ماندگار در سینمای ایران خواهد ماند.

نویسنده:
#احسان_خوشخو