زندگی آدمی همچون آونگی بین میل و ملال در نوسان است شوپنهاور.
داستان شاهزاده و گدای امروزی شده.
گتسبی آرزوهای و پندارهای دست نیافته کاراکتر اصلی داستان است؛؛ نویسنده ای که نقشش را توبی مگوایر بازی میکند؛؛واو گتسبی رادر ذهنش ساخته و پرداخته است که در واقع وجود برتر( سوپر ایگو) کاراکتر نیک که تجسم مادی پیداکرده است؛؛ که ازاو برای رسیدن به دختری که دوستش میدارد و پنج سال سرگشته عشق ؛ او گشته یاری می گیرد...؛نویسنده رمان (توبی مگوایر)اینقدر غرق در اوهام و خیالات برای نوشتن قصه و باورپذیرکردن کاراکترهای داستانش هست که با کاراکتر اصلی قصه اش( گتسبی) یکی میشود و داستانش درشرایط بد و سخت اقتصادی آمریکا در دهه ۲۰ روایت میکند.
فیتزجرالد نویسنده بزرگ انگلیسی توانسته است با خلاقیت و نبوغ بالایی که دارد در دهه ۲۰ میلادی یکی ازبزرگترین رمانهای تاریخ ادبیات رابه زیباترین شکل ممکن بنویسد و در آن دوره پا در قلمرو ادبیات ذهنیت و بیان گرایی بگذارد و چنین داستان پیچیده و خلاقانه ای را روایت کند که خواننده را درگیر و مبهوت قدرت تخیل خلاق و ذهن اندیشه گر خود می نماید. همچنین ازپایگذاران ادبیات سوبژکتیو و داستان مدرن همچو گوستاو فلوبر و جیمز جویس باشد و در قله رفیع ادبیات جهان جای گیرد.
کارگردان بازلورمان؛ با بهره گیری از امکانات و ابزارهای هالیوود و یاری گرفتن ازتکنسین های فنی و جلوه های ویژه و انتخاب درست بازیگران که کاملا دقیق و حساب شده توانسته اند شخصیت های رمان را جان بخشی نمایند؛؛ فیلمی پرهزینه و مکسیمال و به شدت پرزرق و برق ساخته که جادوی سینما در خلق فضاهای ذهنی و خودکاوی انسان امروز را به رخ کشیده و روایتی ازعشق رابرای دنیای امروز بی عشق و تهی گشته ازدوست داشتن را به تصویر می کشد. حکایت مردی ثروتمند و قدرتمند که همه چیز دارد ولی درپی معنایی برای زندگیش میگردد که همانا عشق و دوست داشته شدن توسط زنی میباشد.