خاورمیانه بخش تب دار و ملتهبِ زمین است، هر روز بلکه هر ساعت دردی تازه و عمیق می گوید از آنچه پیش بینی میکردی بدتر هم می شود... در خاورمیانه زندگی جاری نیست، تلاشی بی ثمر برای زنده ماندن روزمرگی تکراری مردمان مضطرب است...در خاورمیانه کتاب خواندن و دانستن ثمری ندارد چونکه هر چه بیشتر بدانی به دردهایت بیشتر افزوده می شود، در میان مردمانی باید زیست کنی! که بردگانِ خرافات هستند و ماشینِ تکرار شعارهایی از جنس وعده های پس از مرگ... تو را نمی فهمند در خاورمیانه عوام تو را با خود می برند به جایی دورتر از دانسته هایت و تو ((خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو))... گوش هایشان فقط شعارها را می شناسد و وعده ها را باور میکند، ...حوادث بدتر حادثه بد را به فراموشی می سپارند... آسمانش دودآلود است از انفجار از آتش از آهِ بیوه زنان و کودکانِ متحیر از دیدن رنجهایی که از درکش عاجزند...مردمان مرگ را زندگی می کنند.تب دار و ملتهب ، آسمانش تیره از دود و انفجار، در خاورمیانه زندگی نیست، تلاشی بیهوده برای زنده ماندن است.