وقتی به چشمانت می نگرم، شادی و غم را باهم تجربه میکنم
شادیِ وجودت و غمِ حسرت
حسرت از اینکه چرا زودتر ندیدمت؟!
ابد برای با تو بودن کم است
پس باید از خودم خالی شوم و سَرایت باشم اما نه!
تو بیش از منی و من کمتر از تو
پس باید در تو غرق شوم در چشمان تو در قلبت در وجودت تا جاودانه شوم مثل عشقم به تو که جاویدان است
سفری از خویش به تو
آنقدر دوستت دارم که می خواهم نه با تو، که خود تو باشم...