یک بعدازظهر گرم بهاری، دو شاعر روس داند در پارکی در مسکو با هم گپ میزنند و به عادت کمونیستهای آن دوران به باورهای خداپرستانه ایراد میگیرند. شیطان که دست بر قضا در آن روز در مسکو است میان حرف آنها میپرد و ضمن تشکر، میگوید بالاتر از همه دلیلهای اثبات وجود خدا که آن دو دارند رد می کنند، یک دلیل سادهتر هم هست: اینکه «خدا هست». طبیعتاً اقایان شاعرها به شیطان میخندند و ماجراها شروع میشود. شاعران روس کشته میشوند، تئاتر مسکو به هم میریزد، عده زیادی دیوانه میشوند، پلیس و کاگب سرگردان میشوند، مارگریتا حاضر به فداکاری میشود، عده زیادی دیوانه میشوند،... داستان «مرشد و مارگریتا» با سه خط داستانی پیش میرود که آخر سر این سه خط بهطرز هوشمندانهای به هم میرسند. داستان در دل ماجرای خودش، خیلی آرام و زیرپوستی فضای پلیسی حکومت استالین را هم توصیف میکند و به علاوه یک روایت فوق العاده خواندنی هم از داستان تصلیب هم به دست میدهد که با روایت کتاب مقدس تفاوت دارد. درس اصلی این است که «به شیطان نباید خندید.»
«مرشد و مارگریتا» ۲۵ سال بعد از مرگ نویسندهاش منتشر شد. بولگاکف پزشک بود، نویسنده هم بود، در زمان استالین هم زندگی میکرد و نویسندگی در زمان استالین چندان کار آسانی نبود. تا مدتها آثار او ممنوع بودند تا اینکه با وساطت ماکسیم گورکی، استالین اجازه انتشار آثارش را داد. با این حال، آخرین و مهمترین رمانش یعنی همین «مرشد و مارگریتا» در زمان حیاتش منتشر نشد. او چهار بار این داستان را نوشت که آخرین نوبت بازنویسی با مرگش مصادف شد. با این حال باز هم بازماندگانش خطر نکردند، صبر کردند تا دوران استالین بگذرد و آبها از آسیاب بیفتد و تازه در سال ۱۹۶۶ بود که این اثر با کمی حذف و تغییر اسامی به صورت پاورقی منتشر شد و طرفدار پیدا کرد، تا اینکه در ۱۹۷۳ متن کامل داستان منتشر شد.
«مرشد و مارگریتا» در ایران هم پرطرفدار است. تا آنجا که فیلم «گاهی به آسمان نگاه کن» کمال تبریزی، با الهام از این رمان ساخته شده است. اولین بار «مرشد و مارگریتا» سال ۱۳۶۲ (ده سالی بعد از نشر نسخۀ کاملش) و از روی نسخۀ انگلیسی آن توسط عباس میلانی به فارسی درآمد. جالب است که بدانیم ویرایش این ترجمه را هوشنگ گلشیری انجام داده. از سال ۱۳۹۴ به بعد چند ترجمۀ دیگر از این رمان آمد. یک نسخۀ کمیک و شش ترجمۀ متنی. از بین این ترجمههای مکرر، ترجمۀ زندهیاد بهمن فرزانه (۹۶) و حمیدرضا آتشبرآب (۹۸) ترجمههای مهمتری هستند، بخصوص که ترجمۀ آتشبرآب از اصل روسی هم انجام شده. این روزها ویراست جدید از ترجمۀ عباس میلانی هم منتشر شده است. آنطور که میلانی در مقدمه کتاب توضیح داده در این نسخه، ترجمهاش را با جدیدترین ترجمه انگلیسی مقابله کرده و دو نفر از دوستان روسیدانش هم آن را با متن روسی تطابق دادهاند. این، ۲۴مین نوبت چاپ ترجمۀ میلانی از «مرشد و مارگریتا» است.
اگر رمانی میخواهید که هنر داستاننویسی، اطلاعاتی از تاریخ ادیان، مرور دوران استالین و طنز زیرپوستی را یکجا داشته باشد، این رمان پیشنهاد خوبی است.