احسان رضایی
احسان رضایی
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

فیلسوفی که پاس می‌داد

این یک کری بین نسلی است که بزرگترها، مدام از خوبی‌های روزگار خودشان می‌گویند و به جوانترها فخر می‌فروشند که روزگار آنها و آدم‌های آن روزگار را ندیده‌اند. این حکم اگر همیشه هم صدق نکند، حداقل ما با خیال راحت می‌توانیم به جوانترها پز بدهیم که آنها بازی‌های دکتر سوکراتس را ندیده‌اند. البته ما هم فقط چند بازی از سوکراتس دیدیم. بازی‌های جام جهانی ۱۹۸۶ مکزیک که با یک روز تاخیر پخش می‌شد. بعد توی یکی‌شان برزیل زیبا، برزیل رویایی، برزیلی که به قشنگی یک خواب شیرین دم صبح بازی می‌کرد، خورده بود به میشل پلاتینی که یک‌تنه رویا را شکست بدهد. توی این تیم رویایی، بازیکن عجیبی بود با ریش و شمایلی متفاوت که از آن عجیبتر، لقبش بود: «دکتر». یعنی که پزشک بود. بعد این سوکراتس هم فقط در باشگاه‌های برزیل بازی می‌کرد و هیچ وقت تلویزیون ما چیزی از آنجا نشان نمی‌داد، مگر گاهی توی اخبار ورزشی ساعت ۵ که توی تیتراژش ون‌باستن از نزدیکی نقطه کرنر به شوروی گل می‌زد. بعد ما چهار سال صبر می‌کردیم تا دوباره یک جام جهانی دیگر برسد و ببینیم این بار توی ایتالیای ۱۹۹۰ باز هم سوکراتس هست یا نه؟ که نبود. ما هم خبر نداشتیم که ماجرا مربوط است به سیاست و اینکه سوکراتس برای برقراری دموکراسی در کشورش و علیه ژنرال‌ها مبارزه می‌کرده. این سر دنیا برای خودمان عکس‌هایی را جمع می‌کرد که از آدامس‌های سین‌سین درمی‌آمد و عکس سوکراتس بین‌شان خیلی کم بود و باید با هم عکس‌های اضافی را تاخت می‌زدیم که هیچ سری عکسی، بدون تصویر کاپیتان برزیل کامل نبود ... مرد عجیبی که پدر مدرسه نرفته‌اش عاشق کتاب و فلسفه بود و صبح روزی که پسرش به دنیا آمده بود، داشته رساله‌ای از سقراط (در انگلیسی Socrates) را می‌خوانده و برای همین، آن اسم را روی پسرش گذاشته. سوکراتس توی سنی حدود همان سن آدامس جمع کردن ما، شاهد این صحنه بود که پدرش بعضی کتابها را برمی‌داشت و از ترس آنها را می‌سوزاند. کودتا شده بود. «آن روز پدرم به من گفت که دیگر تنها چیز آزاد توی این مملکت، فوتبال است.» سوکراتس از زمان دانشجویی پزشکی، فوتبال را شروع کرد و خیلی زود عضو تیم کورنتیناس شد، یکی از دو تیم بزرگ سائوپائولو. هافبک میانی بود و تخصصش بازیسازی و خواندن بازی حریف. بین مربیانش معروف بود که با چشم بسته هم می‌تواند پاس بدهد. در قالب کاپیتانی کوریننتاس سه بار جام قهرمانی باشگاه‌های برزیل را برد و با بازوبند کاپیتانی برزیل، در دو جام جهانی ۱۹۸۲ اسپانیا و ۱۹۸۶ مکزیک، بهترین تیم تاریخ فوتبال را رهبری کرد. می‌گویند حذف برزیل ۱۹۸۲، بزرگترین ضربه‌ای بود که «فوتبال زیبا» خورد. منطق بازی مبتنی بر دفاع مطلق ایتالیایی، بعد از این جام جهانی بود که طرفدار پیدا کرد و تا همین الان هم زنده مانده است. حتی برزیل ۱۹۹۴ هم برای قهرمانی، خواست دایمی ژنرال‌ها، با روش تدافعی بازی کرد و قهرمان شد. قهرمانی که سوکراتس آن را «شرم‌آور» خواند. سوکراتس، اما نه فقط با فوتبال مورد علاقه ژنرال‌ها که با همه چیزشان مخالف بود. او می‌دانست که ژنرال‌ها نمی‌توانند به تنها چیزی که مردم برزیل دیوانه‌وار دوستش دارند کاری داشته باشد. پس توی زمین و روی پیرهنش می‌نوشت «دموکراسی». یک جنبش راه انداخت به اسم «دموکراسی کوریننتاس». به بازیکن‌ها یاد داده بود برای هر چیزی، حتی چیزهای بی‌اهمیتی مثل ساعت ناهار رأی‌گیری ‌کنند. کاری که خیلی زود بین طرفدارهای تیم هم باب شد. بعد هم روشنفکرها و دانشگاهی‌ها به حامیانش اضافه شدند. سال ۱۹۸۴ سوکراتس جلوی جمیعتی میلیونی داشت راهپیمایی می‌کرد. دولت قبول کرد که رفراندوم برگزار کند. طبق نتایج رفراندوم اما دولت نظامی سر کار ماند. سوکراتس اعلام کرد تقلب شده و کشور را ترک کرد و به فیورنتینای ایتالیا رفت. در جام جهانی ۱۹۸۶ تحت فشار افکار عمومی، او را به تیم ملی دعوت کردند اما به دستور ارتش، اجازه بستن بازوبند کاپیتانی را نداشت. سوکراتس این جام را بدون بازوبند، کاپیتانی کرد. عوضش پیرهنی پوشیده بود که رویش نوشته بود «روز پانزدهم رای بدهید» و منظورش انتخابات ۱۵ فوریه آن سال بود، اولین انتخابات چندحزبی از زمان کودتا. عاقبت ژنرال‌ها را سر جایشان نشاند. انصاف بدهید که ما واقعاً حق داریم به درک روزگار بازی دکتر سوکراتس پز بدهیم. شاید بعدها دوباره بازیکنی به مهارت او در پاس‌های پشت پا پیدا بشود، اما شمایلی مثل او که بیرون از مستطیل سبز هم اهمیت داشته باشد، بعید است. فیلسوف پزشکی که توی مستطیل سبز بدود و پاس بدهد، با ریش و تیپ خاصی که انگار شاعر مخصوص خودش گفته باشد: «قناعت‌وار تکیده بود/ باریک و بلند/ چون پیامی دشوار که در لغتی».

فوتبالبرزیلدکتر سوکراتسدموکراسیاحسان رضایی
برگزیده‌ها، خوانده‌ها و نوشته‌های یک احسان رضایی. اینجا یادداشت‌ها، مقالات و داستان‌هایم را در معرض دل و دیده شما می‌گذارم، خبر کتاب‌ها و کارهایم را می‌دهم و از کتابهایی که خوانده‌ام می‌گویم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید