روز اول بهمن را بعضی از اهالی ادبیات در شبکههای مجازی به عنوان زادروزِ فردوسی، شاعر بزرگ کشورمان گرامی میدارند و تبریک میگویند و طرح و عکس و تفصیلات به کار میبرند.
طبیعتاً هر گونه یادکردی از مفاخر ادبی و فرهنگیمان ارزشمند است، اما راستش این است که این تاریخ، خیلی هم دقیق و مستند نیست.
در سنت قدیم ما، تاریخ وفات افراد را بر روی سنگ مزار و در کتابها یادداشت میکردند و جشن تولد گرفتن، سنتی جدید و امروزی است. البته همان تاریخ وفات هم همیشه دقیق ثبت نشده است؛ مثلاً در مورد فردوسی قدیمیترین منابع، تاریخ فوتش را به دو شکل نوشتهاند: سال ۴۱۱ و ۴۱۶ هجری قمری؛ دیگر چه رسد به روز و ماهش و چه رسد به تاریخ تولد فردوسی!
در ایران، زمانی از روی یک مقاله خارجی، سال ۳۲۴ ه.ق را به عنوان سالروز فردوسی پذیرفتند که معادلش میشد ۳۱۳ هجری شمسی و برای همین در ۱۳۱۳ هزارۀ فردوسی گرفتند. بعداً معلوم شد اساس آن مقاله یک اشتباه عجیب بوده و اشعاری که به آن استناد کرده بودند، یادداشت کسی بوده که از روی «شاهنامه» نسخهای برای پادشاهی نوشته بوده و چون تاریخ نگارش را با اشتباه املایی و بدون نقطه گذاشته بوده، عبارت "ششسد" را "سیسد" خواندهاند، درحالی که اصلاً این شعر برای فردوسی نبوده که از روی آن محاسبه ششصد با سیصد محلی از اعراب داشته باشد.
در مورد محاسبۀ سال تولد فردوسی، چند اشاره از خود فردوسی در متن «شاهنامه» داریم. اول جایی که در انتهای کتاب و ضمن شرح رنجهایش در مدت کار روی شاهنامه «در این سال سی» میگوید:
چو سال اندر آمد به هفتاد و یک
همی زیر بیت اندر آرم فلک
... ز هجرت شده پنج هشتاد بار
به نام جهان داور کردگار
با کم کردن ۷۱سال از ۴۰۰ هـ.ق، سال ۳۲۹ ه.ق به دست میآید. جای دیگری که فردوسی به سن خودش اشاره کرده، این چند بیت در ابتدای داستان جنگ بزرگ کیخسرو با افراسیاب است که در آنها شاعر ۵۸سالگی خودش را مقارن با آغاز فرمانروایی محمود دانسته:
بدانگه که بُد سال پنجاه و هشت
نوانتر شدم چون جوانی گذشت
خروشی شنیدم ز گیتی بلند
که اندیشه شد تیز و تن بیگزند:
... فریدونِ بیداردل زنده شد
زمان و زمین پیش او بنده شد...
میگویند چون شروع سلطنت محمود غزنوی سال ۳۸۷ه.ق بوده و فردوسی هم در این زمان ۵۸سال داشته پس در ۳۲۹ ه.ق متولد شده که البته همین هم جای شبهه است، چون ۳۸۷ ه.ق سال مرگ سبکتگین، پدر محمود است و بعد از آن یک سالی محمود با برادرش اسماعیل درگیر بود تا توانست تخت سلطنت را به دست بیاورد. باز اینجا میشود گفت که فردوسی نخواسته ریسک کند و گفته دولت محمود را از همان اول به رسمیت میشناخته.
اما باز هم با یک معمای دیگر در «شاهنامه» مواجهیم. در بخش ساسانیان، در پایان داستان شاپور دوم، شاعر به ۶۳سالگی خودش اشاره میکند:
چو آدینه هرمزدِ بهمن بُوَد
بر این کاخ فرّخ نشیمن بُوَد
می لعل پیش آور ای هاشمی
ز خُمّی که هرگز نگیرد کمی
چو شصت و سه شد سال و شد گوش کر
ز گیتی چرا جویم آیین و فر؟
در ایران قدیم، هر روز از ماه اسمی داشته و «هرمزد» روز اول ماه بوده. طبق گاهنامهٔ تطبیقی مرحوم استاد بیرشک، در دوران زندگی فردوسی فقط در سال ۳۸۷ ه.ق روز اول بهمن جمعه بوده و حالا اگر ۶۳ را از این رقم کم کنیم، میشود سال ۳۲۴ ه.ق که بر ابهام ماجرا اضافه میکند.
این که از ماجرای سال تولد فردوسی؛ اما روز اول بهمن از کجا آمده است؟ از همین سه بیت بالا. بعضیها گفتهاند چون فردوسی خواسته اول بهمن ۶۳سالگیاش را جشن بگیرد، پس روز تولدش است. هرچند فردوسی در اینجا بیشتر از کم شدن شنواییاش در این سن گله دارد، اما در همین بخش مربوط به ساسانیان، یک بار دیگر هم در مقدمۀ داستان بهرام دوم شاعر به ۶۳سالگی خودش اشاره کرده و در چند بیت قبلترش هم روز دیگری را برای جشن گرفتن مشخص کرده:
شب اورمزد آمد از ماه دی
ز گفتن بیاسای و بردار می
... می لعل پیش آور ای روزبه
چو شد سالِ گوینده بر شصت و سه
«اورمزد» که که تلفظ دیگری از اسم همان روز اول ماه است و اینجا هم فردوسی به شب قبلش اشاره کرده. یعنی با این منطق میشود ۳۰ آذر را به عنوان تولد در نظر گرفت. یا محقق دیگری (دکتر شاپور شهبازی) با محاسبه تعداد ابیات بین این دو تاریخ، سرعت شعر گفتن فردوسی را حساب کرده و نتیجه گرفته این بیت دومی برای ۳ دی است، منتها ۳ دی آن زمان که تقویم یزدگردی بوده و تبدیلش به تقویم امروزی میشود ۱۳ دی. بنابراین، روز اول بهمن را هم نمیشود چندان جدی گرفت.
تبریک زادروز و بزرگداشت شاعر خیلی خوب است، اما بهترین کار برای احترام یک شاعر توجه به اثرش است. کاش در روز اول بهمن، یا هر روز دیگری با هم قرار بگذاریم تا حداقل یک داستان از این استاد همۀ شاعران را بخوانیم.