آن انفجار کیهانی به همان اندازه که مفهومی علمی است، مفهومی فرهنگی و فلسفی بوده است.از این رو اضطراب ناشی از یافته های آن چالش برانگیز است.
هر چه که در مورد بیگ بنگ فکر کنیم، - واضح بود که تلسکوپ فضایی جیمز وب نجوم را تکان داده است. در ساینتیفیک امریکن، نویسنده علمی، جاناتان اوکالاگان، ظاهراً موافق این دیدگاه است:
" در هفتهها و ماههای پس از یافتههای JWST در مورد کهکشانهای «اولیه» به طرز شگفتآوری بالغ، نظریهپردازان و ناظران کورکورانه و به طور یکسان در تلاش برای توضیح آنها بودهاند. آیا احتمالاً به دلیل نقص در تجزیه و تحلیل مشاهدات اولیه تلسکوپ، مجموعه کهکشان های غیرعادی بزرگ و درخشان اولیه می تواند توهمی باشد؟ اگر واقعی هستند، آیا می توان آنها را به نوعی با مدل های استاندارد کیهان شناسی توضیح داد؟ یا شاید، آیا این اولین اشارهها به این بود که جهان عجیبتر و پیچیدهتر از آن چیزی است که حتی جسورانهترین نظریههای ما تصور میکردند؟
در سرمایه گذاری چیزی کمتر از درک ما از چگونگی ظهور جهان منظمی که می شناسیم از هرج و مرج اولیه، نیست.
کشف های اولیه JWST می تواند آماده بازنویسی فصل های آغازین تاریخ کیهانی باشد که نه تنها مربوط به دوره های دور و کهکشان های دور بلکه به وجود خود ما در اینجا، در کهکشان راه شیری آشنا است. مارک مککاگرین، دانشمند JWST، مشاور ارشد علم و اکتشاف در آژانس فضایی اروپا، میگوید: «شما این ماشینها را نه برای تأیید پارادایم، بلکه برای شکستن آن میسازید». "شما فقط نمی دانید چگونه می شکند."
سخنان مک کاگرین ممکن است اغراق آمیز نباشد:
"شگفتانگیزترین توضیح این است که مدل کیهانی متعارف LCDM اشتباه است و نیاز به تجدید نظر دارد. [مایکل] بویلان کولچین میگوید: «این نتایج در مدل استاندارد کیهانشناسی ما بسیار شگفتانگیز و سخت است. "و احتمالاً تغییر کوچکی نیست. ما باید به تابلوی نقاشی برگردیم."
به همین دلیل است که ناگهان صدای کسانی که همیشه به بیگ بنگ شک داشتند شنیده شد. دیگران برای دفاع از آن عجله کردند و اشاره کردند که - به عنوان یک نظریه منشأ - به شواهد زیادی بستگی دارد که JWST برای ارزیابی طراحی نشده است. حداقل به ما وعده «تغییرات انقلابی» داده شده است.
این تغییرات فقط مربوط به علم نیست. فرهنگ و فلسفه زیادی در نظریه انفجار بزرگ وجود دارد که ما آن را درک می کنیم. بله، ما به کمدی محبوبی (2007–2019) به همين نام فکر می کنیم:
اما در یک نکته جدی تر، جراح مغز و اعصاب مایکل اگنور با فیلسوف دیوید پاپینو در مورد اینکه آیا انفجار بزرگ یک رویداد طبیعی است یا خیر، بحث می کند. رابرت جی. مارکز ریاضیات پشت نظریه شلدون را در نظر می گیرد که در هیچ کیهانی با پنی نمی رقصد - و نتیجه می گیرد که شلدون ممکن است درست باشد. و کالب شارف، اختر زیست شناس، استدلالی بر اساس بیگ بنگ برای اراده آزاد ارائه می دهد.
در Big Think، اخترفیزیکدان نظری اتان سیگل برخی از چشم انداز ها را فهرست می کند:
"
- کهکشانها بیش از آنچه هابل تا به حال دیده است، وجود دارند، از جمله در فاصلههایی که هابل هرگز به آنها حساس نخواهد بود.
-برخی از این کهکشانها تکامل یافتهتر، پرجرمتر و در مراحل اولیهتر از آنچه نه تنها قبلاً دیدهایم، بلکه از آنچه بسیاری از مدلها و شبیهسازیها انتظار داشتند، به نظر میرسند.
- برخی از آنها حتی ممکن است عظیم باشند و در دوره های بین 200 تا 350 میلیون سال پس از بیگ بنگ کاملاً تکامل یافته باشند. رکورددار تایید شده فعلی، از هابل، قبلاً 407 میلیون سال پس از انفجار بزرگ بود."
بیگ بنگ به عنوان یک مفهوم اساسی بدون شک زنده خواهد ماند. اما به نظر می رسد که قسمت بسیاری از «علم مستقر» نیازمند به تغییر اساسی هستند.