فولکس سرمهای رنگ یا سفید رنگ از کار افتادهای در گوشه پارکینگ یا کوچهای پارک است؛ این تصویری مشترک در خاطره جمعی خیلی از شهر نشینهاست. این محبوب نسلها متمادی تا همین سه سال پیش در کوچهها خاک میخورد و همه به چشم یک اوراقی و چند تن آهن قراضه به آن نگاه میکردند. اقبال فولکس اما بلندتر از این بود و آلمانی پر مصرف و محکم به حادثه، تبدیل به یکی از محبوبهای روزگار شد.
اینستاگرام اولین جایی بود که کرد، آنچه باید میکرد. عکسهای این ون دلربا با رنگ و لعابهای فراوان هوش از سر خیلیها برده بود و حس ماجراجوییشان را قلقلک میداد. تی 2 (همین مدل معروف فولکس واگن) اما با موج کافهها و رستورانهای سیار به خیابانهای ایران بازگشت. خیلیها هنوز باور نمیکنند که این ون آلمانی که بین 30 تا 50 سال (بسته به مدلش) سن دارد، حالا ارزشی دوباره پیدا کرده باشد و عدهای برایش سر و دست بشکنند و بازارش را داغ کنند.
بازار راه انداختن کافه و رستوران روی فولکسها که شلوغ شد، خلاقیت عدهای گل کرد. ارههای آهنبر مشغول شدند و فولکسها را همچون گوسفندانی در صف ذبح سر بریدند. برخی سقف زدند، عدهای به جان بدنه افتادند و بسیاری داخلش را کنفیکون کردند.
زیبای آلمانی که هنوز هم آن را شاهکار مهندسان جِرمن میدانند و در باب خدمتش به هیتلر هم افسانهسرایی میکنند، حالا زیر دست سلاخان وطنی افتاده است تا به بهانه راه انداختن کسب و کاری سیار به جان این محصول مهندسی و نوستالژیک صنعت خودروسازی بیافتند، از سر و تهش بزنند و بر قد و قوارهاش بیافزایند.
باید تصویر کنم آنچه را بارها به چشم دیدهام: در کارگاه بزن دروی تجهیز خودرو، صدای اره آهنبر میآید. جرقههای زرد به هوا برخاسته و به هر جهت میپاشند. این باید خونی باشد که از این موجود دوست داشتنی میرود.
بازار سیارها حالا اشباع شده است. عدهای سراغ تویوتا و حتی وانتهای ایرانی رفتهاند، برخی بیشتر هزینه کرده کامیونهای کوچک خریدهاند. حالا هر روز دهها آگهی در سایتهای فروش خودرو از فولکسهایی منتشر میشود که انگار از جنگ نازیها با ارتش سرخ برگشتهاند؛ لت و پار.
فولکسهایی که آگهی میشوند قرار بوده به طرفةالعینی صاحبش را با شغلی سیار پولدار کند. حالا اما با گاز و یخچال و تشکیلات، با سقفهای بریده، درهای کنده، بدنه زخمخورده و قیافهای نزار آگهی میشوند و زیر عکسشان نوشته میشود:
به دلیل تغییر شغل- فوری فروشی