ویرگول
ورودثبت نام
ehsan mohammadi
ehsan mohammadi
ehsan mohammadi
ehsan mohammadi
خواندن ۲ دقیقه·۸ سال پیش

سقوط یک جوان بیکار

میگوید مثل من باش

آرام با صلابت

بنشین یک گوشه بگذار تا آدم ها از تو جویای اجوال شوند . بگذا تا آمدم ببینمت ها تو را از خانه بیرون بکشند ، اوایل نمیشد ، بعد ها هم نمیشد العان میشود ، العان که دنیا پر شده است از آدم هایی که دستشان از همه با هم بودن ها کوتاه شده و حالا که بیمار و بیخرد افتاده ام این گوشه از اتاق و جلویم را دو مانیتور گرفته ودکمه های کیبوردی که یکی دوتا درمیان رفته اند داخل حفره هایشان و گیر کرده اند از بس که بی تابی هایم را هوار کردم به سرشان . و اسپاتیفای که با وجود تحریم ها اما دیگر همه آهنگ هایش را گوش داده ام ، کامپیوتر برای من از همه رفقا بهتر بود . دست به دست همدیگر میدهیم و دنیای بیسر و ته اینترنت را در مینوردیم و برای خودمان میخوانیم و گوش میدهیم و میبینیم . اسکرول موس دیگر به قرقر افتاده از بس که سایت های کاریابی را زیر رو رو کرده ام و هیچ کاری پیدا نکردم. وضع مالی هم این چند وقته خربا شده است و نمیدانم باید دقیقا چی کار کنم . کلی بدهکاری و کلی عصبانیت و خشم و هیاهو و این داستان ها را هر شب که میخواهم بخوابم در رخت خوابم تا نزدیکی های پنج صبح میشود بلای جانم و خواب از سرم میپراند و تهش هم در طول روز بیحال و کسل مانده ام . قدیمتر ها طبیعت حالم را خوب میکرد حالا همان هخم نمیکند . دیگر چقدر میخواهم کفش های پاره شده ام را پا کنم و بزنم به دل شیر پلا و جمشیدیه . اصلا مگر دست خودم بود که نخواستم . بخدا که خواستم ، اما نشد ، نمیشود . دیگر کمکم دارد باورم میشود که بدرد این زندگی نمیخورم ، کمککم دارد باورم میشود که باید فکر یک راه اساسی باشم برای پایانش ، یک سقوط از ارتفاع . یک تیغ و یک رگ . یک مشت قرص خواب برای رهایی از افکاری که دیگر حالم را دارند بهم میزنند .


۱۰
۳
ehsan mohammadi
ehsan mohammadi
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید