آیا می دانید بهترین متخصص روانپزشک در تهران کیست؟ چه ویژگی هایی باعث می شود تا یک روانپزشک بتواند به عنوان یک روانپزشک خوب در تهران شناخته شود؟
در مطالب قبلی شما را با درمان اختلال اضطراب با متخصص روانپزشک آشنا کردیم. در ادامه همراه ما باشید تا اطلاعات بیشتری در مورد روانپزشک به دست آورید.
مشخصات بهترین روانپزشک در تهران
روانپزشکی و همچنین سایر رشته ها انواع مختلفی دارند و بسته به شیوه درمان به دسته های مختلفی طبقه بندی می شوند.
روانپزشکی یکی از شاخه های بسیار مهمی است که در دنبای پزشک بسیار مورد توجه قرار گرفته است. افرادی که تنها مشاور و یا روانشناس هستند در مورد درمان با استفاده از تجویز دارو اطلاعات کمتری دارند اما یک روانپزشک خوب علاوه بر اینکه به بیمار مشاوره و آگاهی لازم در قبال بسیاری از بیماری ها را می دهد توانایی تجویز دارو را دارد و دارو ها و دوز های مختلف را به طور کامل می شناسد.
پیدا کردن یک دکتر روانپزشک مطمئن و خوب از جمله مهم ترین نکاتی است که باید در هنگام انتخاب روانپزشک مورد توجه قرار گیرد. هنگامی که به دنبال یک روانپزشک خوب هستید بهتری است تا فاکتور های متعددی را مورد بررسی قرار دهید. یکی از مهم ترین فاکتور ها در انتخاب روانپزشک خوب این است که سابقه کاری وی را بررسی کنید و روش ها و متد های درمانی او را بررسی کنید.
متاسفانه تجویز برخی از دارو ها اصلا برای سلامتی بیماران مفید نیست و بالعکس باعث بروز آسیب های جدی روحی روانی به فرد بیمار می شود. از این رو شناخت دارو ها و همچنین میزان دوز تجویز شده توسط پزشک از اهمیت بسیار بالایی برخوردار می باشد.
همانطور که می دانید پروفسور عدلی به عنوان بهترین روانپزشک در تهران شناخته شده است.
شما می توانید برای دریافت مشاوره و جلسات درمانی از بهترین روانپزشک در تهران با کارشناسان ما در تماس باشید.
هنگامی که مردم می پرسند که روانکاوی چیست معمولاً راجع به درمان می خواهند بدانند. بعنوان یک درمان، روانکاوی براساس این مشاهده پایگذاری شده است که افراد اغلب در مورد خیلی از عواملی که احساسات و رفتارهای آنها را تعیین میکنند آگاه نیستند. این عوامل ناخودآگاه که میتوانند باعث خوشحال نبودن بشوند گاه به صورت علائم قابل مشاهده، ویژگیهای شخصیتی دردسرساز، مشکلات در کار کردن و ارتباطات عاطفی نزدیک، یا اختلال در خلق و عزت نفس بروز میکنند. چون این نیروها ناخودآگاه هستند، نصیحت دوستان و خانواده، مطالعه کتابهای خودآموز، یا حتی تلاش و تقویت اراده برای ایجاد آسودگی اغلب بیثمر هستند. درمان تحلیلی نشان میدهد که این عوامل ناخودآگاه چگونه روی رابطه ها و الگوهای رفتاری فرد تاثیر میگذارند، آنها را ریشهیابی تاریخی میکند، نشان میدهد که آنها چگونه در طول زمان تغییر و تحول یافتهاند، و به فرد کمک میکند که چگونه با واقعیتهای زندگی بالغانه بهتر کنار بیاید و ساختارهای روانی نوینی را در خود ایجاد کند.
روانکاوی یک مشارکت صمیمی است که در طول آن بیمار به منابع زیرین بوجود آورنده مشکلات نه تنها به صورت ذهنی بلکه احساسی– توسط دوباره تجربه کردن آنها با روانکاو – پی می برد. بطور معمول، بیمار 4 یا 5 بار در هفته مراجعه کرده، روی تخت روانکاوی دراز میکشد، و سعی میکند هر آنچه که به فکرش میرسد را در میان بگذارد. این شرایط جو تحلیلیای را میسازند که اجازه به بروز بخشهایی از ذهن را میدهد که با روشهای مشاهدهای دیگر قابل دسترس نیستند. در حین صحبتهای بیمار، اشارههایی از منابع ناخودآگاه ناراحتیهای او توسط الگوی رفتاری تکراری خاص، مطالبی که بیمار به سختی راجع به آنها حرف میزند، و رابطه ای که بیمار با روانکاو برقرار میکند تدریجاً تظاهر میکنند. روانکاو برای بیشتر روشن شدن این منابع به بیمار کمک میکند و بیمار آنچه روانکاو میگوید را دقیقتر کرده، تصحیح میکند، رد میکند و به آن احساسات و افکار خود را اضافه میکند. در طول سالهایی که روانکاوی ادامه دارد، بیمار با این بینشها و تجربیات کشتی میگیرد، با روانکاو آنها را دوباره و دوباره مرور میکند، و آنها را در زندگی روزمره، تصورات و خوابهای خود تجربه میکند. بیمار و روانکاو دست به دست هم میدهند تا نه تنها الگوهای فلج کننده زندگی را تغییر دهند و علائم ناتوان کننده را از میان ببرند بلکه رهایی برای کار کردن و دوست داشتن را نیز توسعه دهند. در انتهای درمان، زندگی بیمار در رفتار، ارتباطات، و حسی که از خود دارد تغییر عمیق و پایداری خواهد داشت.
آیا روانکاوی فقط یک نوع درمان است؟ گر چه روانکاوی در ابتدا به عنوان ابزاری برای بهبودی بخشیدن به رنج عاطفی آغاز گردید ولی فقط یک درمان نیست. علاوه بر آن، روشی برای فهمیدن ذهن و تئوری ای نیز برای درک فرآیندهای علمکردهای طبیعی ذهنی روزمره و مراحل طبیعی رشدی از نوزادی تا کهولت است. مضافاً چون روانکاوی تلاش میکند که نحوه عملکرد ذهن انسان را توضیح دهد، به هر آنچه که ذهن بشر تولید میکند بینش میافزاید . در نتیجه نفوذ به سزایی در مورد خیلی از جوانب فرهنگی قرن بیستم داشته است .