الهه هستم.
الهه هستم.
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

ابتدای دوباره،

کلیدی که مانع از نوشتن میشد.
کلیدی که مانع از نوشتن میشد.


(نگاه به صفحه کیبورد لپتاپ و تجمع احساسات)
چقدر دلم تنگ شده بود برای نوشتن در ویرگول..

سه ماه از آخرین پستم در اینجا میگذره و من، اتفاقات زیاد و البته جالبی رو هم پشت سر گذاشتم.
نه اینکه اینجا حرفی برای گفتن نداشته باشم، اتفاقا حرف های زیادی داشتم که نیومدم :))
قشنگ یه تئوری برعکسه. تو کانال یه وقتایی چیزهایی مینوشتم اما خب. عزم برگشتن و نوشتن در اینجارو نداشتم.

هر شب قبل خواب یاد اینجا میوفتادم و تا میومدم همت کنم به نوشتن، همه چیز از یادم میرفت.. متوجه شدم که برای نوشتن نباید همت کرد، برنامه ریزی کرد و یه ساعت مشخص برای شروع نوشتن انتخاب کرد. حداقل برای من برنامه ریزی برای افکار و نوشتن جواب نداده.

ولی چی شد که بالاخره سه ماه دوری رو کنار گذاشتم و برگشتم به ویرگول؟
صبح امروز، خیلی عادی از خواب بیدار شدم، پتو رو زدم کنار. رفتم سمت دستشویی. داشتم صورتم رو میشستم. پوست صورتم از سرمای هوا و آب گز گز میکرد. یکهو زل زدم به خودم.
یاد اینجا افتادم.
همینقدر ساده، همینقدر یهویی.
برگشتم به اتاقم. به عزم اومدن به ویرگول لپتاپ رو باز کردم و الان هم شروع کردم به نوشتن؛ بلکه برگردم به عادت دیرینه و زیبای نوشتن.
حرف های زیادی برای گفتن دارم، و اگر زندگی روال آرومی در پیش بگیره، زودتر از سه ماه دیگه من رو خواهید دید.
خیلی زودتر.
پایان
99.9.2

شروعابتداویرگولبرگشتنصبح
در باب چرند نویسی های روزمره (چرندیس اسبق)
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید