الهام هستم، یک رویاپرداز کمالگرا.
رشتم مثل اکثر نوجوونای دهه هشتاد تجربیه :)
کنکور برام یه حرف بزرگ و قَدَره که باید شکستش بدم
چیز های خیلی زیاد و مختلفی هستن که عاشقشونم، یکیش ساز زدنه، یکی دیگه اش سفر کردنه، ورزش کردن رو هم دوست دارم، و همچنین کتاب خوندن و چه بسا نوشتن? به جز ژانر فانتزی که فیلم هاشون رو ترجیح میدم (متاسفانه??)، از همه نوع کتابی استقبال میکنم چون فکر میکنم توی هر ژانری کتاب خوب وجود داره
یه مدتی بود که بخاطر حجم و فشار درسا کتاب خوندن رو کنار گذاشته بودم، و بعد هم سه تا کتاب رو نصفه ول کردم چون اصلا اون چیزی که تعریفشون رو شنیده بودم نبودن و اینجوری شد که کلا از کتاب خوندن زده شدم?
اما تابستون امسال برای اینکه خودم رو به دوران قبلیم برگردونم تصمیم گرفتم یه باشگاه کتابخونی بزنم تا مجبور بشم با همراهی آدم های دانای دیگه خودم رو به حالت ایده‌آلی که دوست دارم نزدیک تر کنم :)
اگه بهتون بگم اون سه تا کتابی که ولشون کردم چیا بودن، شاید ازم ناامید بشین، دلیل من برای کنار گذاشتن اونا این بود که هیچ نقطه روشنی و جذابی توشون پیدا نکردم تا حس کنم وقتم رو تلف نمیکنم???♀️
و حالا اینجام و از خودم و باشگاه کتابخونی آفتابگردون براتون میگم تا بتونم با آدم های بیشتری معاشرت کنم و بفهمم دیگران چه دیدگاه هایی دارن که چشم من به روشون بسته است و باعث شده سه تا کتابِ معروفِ "ناطور دشت" ، "من پیش از تو" و "کوری" رو قبل از تموم کردن رها کنم و از کتاب خوندن زده بشم?
این بود تمام ماجرای من و آفتابگردون :)
