«چگونه دربارۀ کتابهایی که نخواندهایم حرف بزنیم؟» نوشته پییر بایار(-۱۹۵۴)، فیلسوف فرانسوی است. در فضایی که کتابخوانی یک فضیلت بیچونوچرا محسوب میشود، سخن گفتن از شیوههای «کتابنخوانی» ساده نیست. اما هدف این اثر، مدح کتاب نخواندن یا آموزش راهکارهای تظاهر به مطالعه نیست. بلکه هدف پییر بایار، ارائۀ روایتی پستمدرن از کتابخوانی است. این روایت میگوید تعریف «کتابخوانی» بهعنوان «مطالعۀ کامل و دقیق یک اثر و فهم منظور نویسنده» در اغلب موارد نهتنها مفید نیست، بلکه امکانپذیر هم نیست. کتابهایی که نمیشناسید، تورق کردهاید، دربارهشان شنیدهاید یا حتی فراموش کردهاید نیز میتوانند در زمرۀ آثاری باشند که بر زندگی شما و فهمتان از دنیای پیرامون اثر گذاشتهاند. در تحلیل بایار، رابطۀ کتابها با سایر نظامهای فرهنگیای سنجیده میشود که جایگاه نهایی محتوای اثر را در ضمیر شخصی و جمعی مردم تعیین میکنند: شایعاتی که پیرامون کتاب شکل میگیرند، ایدههایی که در میان مردم پراکنده میشوند و تعارضهایی که اثر برای خوانندگان مختلف خود پدید میآورد. او اصرار دارد که روابط میان ایدهها چه بسا مهمتر از اصل ایدهها هستند، تا آنجا که فهم جایگاه یک ایده در منظومۀ ایدههای موجود، حتی بدون مطالعۀ کامل آن، میتواند تا حدی متناظر با مطالعۀ آن محسوب شود. هر مؤلفی، درست پس از نگارش کتاب خود میمیرد تا هر کتابخوانی، فراخور احوالات شخصی خود، برداشتی خاص از اثر او داشته باشد و با این برداشت، نیمهجانِ دوبارهای به اثر و مؤلف آن ببخشد. این برداشتها که به هیچ روی مصون از باورها، هیجانات و قوت و ضعفهای فردی نیستند، بازنماییهای متعدد و متکثری از متن موجود میسازند که در کنار یکدیگر، شبح آن کتاب در جامعه را خلق میکنند. روایت بایار بُنمایۀ آکادمیک قدرتمندی در نظریۀ نقد ادبی و روانتحلیلگری دارد، اما در قالبی عامهپسند روایت شده است تا مطالعۀ آن برای عموم علاقهمندان جذاب باشد.
پ ن. این کتاب را برای اولین بار در سایت طاقچه خواندم. متن معرفی هم از این سایت است.