محمد رضایی راد- نویسنده، نمایشنامه نویس، فیلمنامه نویس
و داستان پلیسی و دلهره آور حفره
محمد رضاییراد (زادة ۱۳۴۵) فیلمنامهنویس، نمایشنامهنویس، کارگردان تئاتر، نویسنده و پژوهشگر اهل ایران است. فیلمنامههای او برنده جوایز متعددی از جشن خانه سینما و جشنواره فیلم فجر و جشنواره فیلم آسیا پاسیفیک شدهاست. فیلم کودک و سرباز با فیلمنامه ای از او برنده بالن نقرهای جشنواره سه قاره نانت فرانسه شد.
او از سال ۱۳۵۸ در کلاسهای تئاتر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان شرکت میکرد و در نمایشهای آن بازی میکرد. پدرش هفته نامة محلی «نقش قلم» را در سال ۱۳۵۹ منتشر کرد که وی گهگاهی در آن نقدهای سینمایی و اشعاری مینوشت. تحصیلات دبیرستانی در بین سالهای ۱۳۶۱ تا ۱۳۶۶ در دبیرستانهای شریعتی، دین و دانش و امیرکبیر انجام داد. در سال ۱۳۶۴ کلاسهای انجمن سینمای جوان شرکت نمود. بین سالهای ۱۳۶۵ تا ۱۳۶۹ در رشتة ادبیات فارسی در دانشگاه آزاد رشت تحصیل نمود. در سال ۱۳۶۶ با همکاری محمدتقی صالحپور، علی صدیقی و بهزاد عشقی نشریه فرهنگی «ویژة فرهنگ، هنر و ادبیات نقش قلم» را منتشر میکند. بین سالهای ۱۳۶۹ تا ۱۳۷۱ خدمت سربازی خود را در شهرهای تهران، شیراز و نفت شهر انجام داد. رضاییراد در بین سالهای ۱۳۷۱ تا ۱۳۷۴ در مقطع فوق لیسانس در رشتة فرهنگ و زبانهای باستانی در دانشگاه آزاد واحد تهران ادامه تحصیل داد. وی پایاننامة تحصیلی خود را با نام «اندیشه سیاسی در ایرانِ پیش از اسلام» نگاشت. در سال ۱۳۷۱ در انتشار نشریة هشت روز هفته و کتاب نقد و بررسی آثار علی حاتمی و محسن مخملباف با عباس بهارلو همکاری میکرد. در سال ۱۳۷۲ نخستین فیلمنامهاش «بچههای مدرسة همت» به رضا میرکریمی میفروشد که بعدها به مجموعهای ۱۳ قسمتی تبدیل میشود. وی در سال ۱۳۷۷ همکاری خویش را با دانشنامة زبان و ادب فارسی آغاز نمود. در همین سال به مدت یک ماه مشاور فرهنگی شهردار منطقة ۷ تهران بود. همچنین در سال ۱۳۷۷ همکاریش را با شرکت معماری و شهرسازی عرصه آغاز نمود که حدود ۱۲ سال ادامه داشت و حاصل آن پژوهش و نگارش «تاریخ اجتماعی شهر در ایران باستان» بود. در سال ۱۳۸۱ شروع به نگارش هفتگی در ستون «اندیشیدن در بزرگراه» در روزنامة شرق میکند و نگارش رمان «... و این تنها بازی جهان بود» را به اتمام رسانید. همچنین در همین سال مؤسسة پویش خرد به همراه جمعی از دوستانش راهاندازی میکند که به مدت دو سال یک سلسله سخنرانی ماهانه دربارة فلسفه هنر برگزاری میکنند. در سال ۱۳۸۴ با سفری به هند، مقالهای در بازة درام شکونتلا در همایش مطالعات ایران و هند در موزة اللهآباد ارائه کرد. یکبار دیگر در سال ۱۳۸۵ به فرانسه سفر نمود و در نگارش فیلمنامة «زیرآب» با سپیده فارسی همکاری نمود. در سال ۱۳۸۶ تاریخ نمایش و نمایشنامهنویسی در دانشکدة هنر و بعد در دانشگاه سوره و دانشگاه تهران تدریس نمود. در سال ۱۳۸۸ به فرانسه مسافرت نود و بر اساس ایدهای از رمان جواد جواهری فیلمنامة «آه فرشته» را برای سپیده فارسی مینگارد. در سال ۱۳۸۷ پژوهش و یافتن اسنادی دربارة عباس نعلبندیان را آغاز نمود و یک سال بعد نیز مصاحبه با آربی آوانسیان، شکوه نجمآبادی، صدرالدین زاهد، رضا قاسمی و بیژن صفاری دربارة عباس نعلبندیان نمود.
منبع : ایران کتاب
لیست آثار محمد رضایی راد
· گزارش زنان تروا
· سفرنامة برزخ
· براساس دوشس ملفی
· نعل
· حفره
· انتقام دیونوسوس
· آغوش سنگی دیوار
· خاطرات خفتگان
· رقصی چنین
· فرشته تاریخ
· گزارش خواب
· صدای آهسته
· ناکجا و دونمایشنامه دیگر
· بازگشت به خان نخست/ هشتمین خان
· در دودزخ نوشتم
· درباره ابتذال
· مبانی لندیشه سیاسی در خرد مزدایی
· آفتاب خیزان، دریا توفان
من شهادت میدهم. شهادت میدهم که آن لحظة مجازات که او بر سکو خواهد ایستاد، لحظة مرگ نیست؛ لحظة ورود به ساحتِ دیگری از وجود است که ما فراموشش کرده ایم، گمش کرده ایم که میشود همان مسیر مستقیمی را که آمده ایم، بازگشت........
با آن جملات شما پرتاب میشوید به وسط روز داستان شروع جنگ ایران و عراق یا خاطرات شروع جنگ ایران و عراق در سرزمینی که هویت دارد و تاریخ و ساعت و زمان و این گونه است که داستان شما را با خود همسو میکند تا درگیر دو روایت اکنون و دیروز شوید که هردو بسیار قدرتمند روایت میشوند و مجالی برای نفس کشیدن برایتان نمی گذارند.
داستان یک داستان دلهره آور جنایی است که بستر جنایت امروز و اکنون نیست در ستم کاشته شده در این زمین در جنگ پایه هایش نهادینه شده است. و چقدر نویسنده به زیبایی شرح وقایع را میدهد گویی که تو نیز در لحظاتی در آن حفره در قعر زمین نشسته ایی و نمیدانی چه گِلی به سرت بگیری تا دوای درد اکنونت باشد. تو نیز زیر آوار جنگ مانده ای.
کم پیش میآید که نویسندگان ایرانی از پس ریتم و ضرباهنگ داستان های جنایی و پلیسی از منظر روانشناسی بر بیایند. در آخر یکی فدای آن دیگری میشود اما قدرت نویسنده و دست پر نویسنده با چنین کوله باری از مطالعه و نوشتن که از پشتوانه تئاتری نویسنده برمیخیزد؛ کمک کرده تا آخر روایت گره پشت گره بسته شود و باز شدن گره ها بیشتر خواننده را درگیر و دلهره مند سازد به ضربه نهایی، انگار که در این جنگ نابرابر خواننده نیز به نوعی مقصر بوده است.
یکی از بهترین انتخاب های خواندن داستان در آبان 1402 را کتاب حفره رقم زد.