Elham Habibi
Elham Habibi
خواندن ۲ دقیقه·۹ ماه پیش

برای خواندن این کتاب، عجله کنید!

:)
:)


سنگ صبور؛
رمان سنگ صبور، از صادق چوبک، رمانی با روایتی تک‌گویی پیش می‌رود. شخصیت اصلی داستان، احمد آقا، با شخصی ناشناس یا عنکبوتی حرف می‌زند که در اتاقش زندگی می‌کند. شخصیت وی و همچنین گوهر، یکی از زن‌های احمد آقا(معلم)، محوریت اصلی داستان را دارد. داستان از زبان شخصیت‌هایی مثل، جهان سلطان، بلقیس و کاکل زری که پسر گوهر است و دیگری سیف القلم.

سنگ صبور، به معنی سخن گفتن شخصی با شخص دیگر که تنهاست و این روایت تا انتهای داستان، خواننده را درگیر خودش می‌کند. سنگ صبور، از مرگ می‌گوید و از تنهایی و عشقی که انسان ندارد. و این به گونه‌ای ست که شخصیت‌های اسطوره‌ای همانند، زروان، که شخصیتی تنهاست و مشیانه که از او می‌گریزد. چیزی که در کل داستان به شدت به چشم می‌خورد، همین تنهایی‌ست.

داستان با لهجه‌ی شیرازی بیان می‌شود و زبان شکسته‌نویسی درونش به چشم می‌خورد. به دلیل مونولوگ‌ گویی، این شکسته نویسی، باعث شد با شخصیت‌های داستان، بیشتر اخت شویم.
گوهر؛
با گم‌شدن گوهر، احمد آقا، به ناچار با بلقیس ارتباط برقرار می‌کند. کسی که او را دوست ندارد و عشق گوهر در دلش جوانه زده است. حالا احمد آقا، به دنبال گوهری‌ست که دلش را پیشش جاگذاشته. با رفتن گوهر، با پسرش، کاکل زری، التیام پیدا می‌دهد نبودن گوهر را.


جهان سلطان؛
یکی دیگر از شخصیت‌های داستان، جهان سلطان بود که به گونه‌ای شخصیت والد داشت و دست حمایت‌گونه‌اش روی شانه‌های همه، به خصوص روی گوهر می‌نشست. کسی که در دلش محبت داشت. اما تمام مدت در طویله زندگی می‌کند و علیل است. با نبودنِ گوهر، او مانده بود و کسی که نمی‌خواست به او کمک کند و نگه‌داریش کند. و این درد را بر بستره‌ی جهان سلطان، بیشتر کرد.


بلقیس؛
دیگر شخصیت رمان، بلقیس نازیبا بود که همیشه با رشک به دیگر آدم‌های آن خانه نگاه می‌کرد و از همه کینه به دل داشت. بلقیس که از شخصیت زن حضرت سلیمان الهام گرفته است که برعکس او نازیبا بود و به شوهر خویش خیانت می‌کند. بر عکس گوهری که زنی زیبا رو بود و به شوهرش خیانت نکرد.


سیف‌القلم؛
از دیگر شخصیت‌های داستان، سیف القلم بود که در انتهای داستان، شخصیتش مشخص شد. و چون گره‌ی اصلی داستان، به دست سیف القلم باز می‌شود، من از گفتن بیشتر شخصیت امتناع می‌کنم تا با خواندن داستان، همه چیز برملا نشود.


کاکل‌زری؛
کاکل زری که جز شخصیت‌های داستان بود، حس ترحم را در ذهن آدم زنده می‌کرد. چرا که همیشه از نبود پدر و مادرش شکایت می‌کرد. کسی که بی‌کس بود و از تنهایی رنج می‌برد. طوری که هر کسی کاری می‌کرد، تمامن گردن او می‌انداختند چرا که کسی را برای دفاع نداشت.

نکته‌ی آخر؛
با خواندن این کتاب، کوله‌باری از شخصیت‌های خاص که با شخصیت‌های دیگر در تناقض است و این یکی از بهترین روشی‌ست که می‌شد روایت کلی داستان را منسجم کرد و آن را در ذهن جاری کرد. در آخر این کتاب را به تمام کتاب‌خوان‌ها پیشنهاد جِد می‌کنم.
ممنون از اینکه همراهم بودین.🙏💙

|• نوشته‌ی الهام‌حبیبی •|

سنگ صبورصادق چوبکرمان کلاسیکمعرفی کتابنویسندگی
می‌نویسم تا روحم آرام گیرد☁️? عضو اختصاصی انجمن کافه تک رمان✏️
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید