این کتاب از زبان زنانی هست که در جنگ جهانی دوم حضور داشتن و در اصل به صورت مستند خاطرات اون ها رو بیان کرده .
من بعد از خوندن این کتاب خیلی نظرم در مورد جنگ جهانی دوم عوض شد ، البته من هیچ وقت دقیق در مورد جنگ جهانی مطالعه نکردم و اطلاعاتم در حد معمولی و حتی ابتدایی هست در این زمینه اما این کتاب باعث شد متوجه بعضی حقایق بشم .
من همیشه فکر می کردم وقتی اوضاع جنگ جهانی دوم خیلی در هم و پیچیده شده ، آمریکا بوده که تونسته هیتلر رو شکست بده و جنگ رو تمام کنه ، اما الان فهمیدم که در اصل پیروز این نبرد روسیه بوده ، اونا بودن که هیتلر رو شکست دادن . من میدونستم که سرمای وحشتناک سیبری نیروهای هیتلر و متوقف کرده اما نمیدوستم که نبرد در روسیه چندین سال طول کشیده و انقدر مردم درگیر بودن . واقعا ملت روسیه در این جنگ فداکاری کردن . با این که گروهی از جامعه از کمونیســت و اســتالین راضی نبودن اما در زمان جنـگ بدون توجه به گرایش های سیاسی شون برای نجات میـهن همه با هم متحد شدن و میهن پرستی شون خیلی جالب بود برای من . در گفته هاشون توی کتاب بعضی ها گفتن که انتظار داشتیم بعد از این همه فداکاری رفتار استالین و حکومت عوض بشه اما تغییری ندیدیم . البته من منکر نقش متفقین در این جنگ نیستم اما منظورم این بود که متوجه شدم واقعا روس ها فداکاری کردن .
مورد دیگه ای که من اصلا نمیدونستم این بود که هیچ وقت فکر نمیکردم زن ها به این شدت در جنگ جهانی حضور داشتن . فکر میکردم درگیری زن ها در حد معمول بوده ، یعنی تو کشور جنگ هست و بالاخره همه افراد درگیر هستن ، مردها رفتن جنگ و خانواده تنها و بی سرپرست مونده ، با مشکل امنیت و کمبود غذا و قحطی روبرو هستن ، در این حد . آخه انتظار نداشــتم که در زمان جـنگ جهانی دوم نگاه برابری به زن و مرد بشه یا زن ها اجازه ی انجام هر کاری رو داشته باشن . یا فکر میکردم نهایتا پرستار و پزشک بودن زن ها . اما با خوندن این کتاب متوجه شدم که حقیقت چیز دیگه ای بوده . حتی اگر بخوایم مقایسه کنیم شاید به نسبت زنان حال حاضر اون ها زنان قوی تری بودن .
چه دختران و زنان شجاعی بودن . اکثریت هم کم سن و سال . 16 یا 17 سال میانگین سنی دخترانی بوده که رفتن بجنگن . چه روح بزرگی داشتن . چقدر فداکار بودن . زنان روسی معمولا همیشه زیبا و خوش اندام بودن . اما این قضیه رو نادیده گرفتن و از خودشون گذشتن . کارهایی کردن که مردها هم به راحتی نمیــتونن انجام بدن . جنگ به خودی خودش وحشتناک و ترسناک هست چه برای زن و چه مرد ، حالا توی این کتاب یک سری دختر بچه رفتن جنگ ، اون هم نه با اجبار و زور بلکه به اختیار و اراده و خواست خودشون . البته اگر نمی رفتن جنگ هم ، شرایط خوبی در انتظارشون نبوده اما به هر حال رفتن زیر بمب و خمپاره شجاعت میخواد .
و برام جالبه که مردم میدیدن اینا چه فداکاری ای دارن میکنن و اگر نبودن شاید کشور از دست میرفت و هیتلر برنده میشد ، از جنایاتی که سرشون اومد باخبر هستن و میدیدن که ارتش آلمان چه کارهای وحشتناکی انجام میده اما بعد از جنگ چقدر دیدگاهشون نسبت به این زن ها بد بود ، فکر میکردن اینا فاحشه هستن یا این که برای سرگرمی و خوش گذرونی مردها رفتن جنگ ، عوض این که افتخار کنن که با چنین زن قهرمانی وصلت میکنن ، خجالت میکشیدن . من اول کتاب با خودم میگفتم با این که تفکر کمونیستی بر جامعه حکم فرما بوده اما چقدر سطح فکرشون بالا بوده که زن ها رو به عنوان رزمنده و به عنوان کسی که از پس هر کاری مثل مردها برمیاد ، پذیرفتن . اما بعد که بعضی از این زن ها در مورد دیدگاه جامعه نسبت به خودشون بعد از جنگ صحبت کردن خیلی متعجب شدم . که این نشون دهنده ی تفکر غلط و قدیمی ای هست که میگه اگر گناه و فسادی هست تقصیر زن هاست . زمان جنگیدن و دفاع از کشور ، زن ها خوب بودن و فرشته و قابل احترام ، اما بعد از جنگ شدن فاحشه . خیلی زورم گرفت از مردم ، مخصوصا از زن ها ، عوض این که از هم جنس خودشون دفاع کنن ، پشتشون باشن ، همراهشون باشن یا کمک شون کنن که خاطرات جنگ رو فراموش کنن ، بدتر نمک میپاشن به زخم شون و خودشون عامل ناراحتی میشن . البته همین الان هم از این چیزا ما زیاد میبینیم ، تو کشور خودمون هم کم نیست ، زن ها خیلی برای هم میزنن ، نمیدونم چرا . یکی از خانم ها گفته بود که توی جبهه روابطی هم برقرار شده بین زن ها ، من منظورم نیست که این زنان قدیس بودن اما باید به این دید به موضوع نگاه کنیم که این آدم ها چهار سال توی جبهه بودن ، همش بدبختی ، مرگ ، جنگ بدون کوچکترین دلخوشی یا زیبایی . شاید به نوعی حق داشتن که حداقل با هم رابطه داشته باشن . برای زمانه ی ما پذیرش روابط بین زنان و مردان پذیرفته شده هست اما در زمان جنگ جهانی دوم هنوز فرهنگ و سطح فکر مردم در حدی نبوده که پذیرای روابط آزادانه بین زن و مرد باشن و به همین دلیل نسبت به این خانم هایی که در جبهه حضور داشتن این فکرها و برخوردها رو میکردن . اما به هر حال پذیرفته شده نیست .
حتی ظاهرا بعد از جنگ هم امکاناتی رو که در اختیار رزمنـده های مرد قرار دادن برای زنان رزمنده در نظر نگرفتن . ازشون تقدیر و تشکر درست و حسابی هم نکردن . همه فراموششون کردن حتی رزمنده های مرد که در کنارشون با هم میجنگیدن یادشون رفت که یه روزی داشتن دوشادوش هم با دشمن میجنگیدن و برای بهتر شدن شرایط زندگی این خانم ها بعد از جنگ هیچ اقدامی نکردن . و تبعیض بین زن و مرد و نادیده گرفته شدن زن ها رو میبینیم . در طول تاریخ به شیوه های مختلف و البته در درجات گوناگون ، زن ها محدود و نادیده گرفته شدن تا ما به اینجا رسیدیم ، همین الان هم در خیلی از کشورهای مختلف هنوز مشکلاتی وجود داره از جمله کشور خود ما که مثلا انتظار دارن خانم پوشیده باشه که آقا به گناه نیفته در صورتی که هم خانم و هم آقا هر دو باید اصول اخلاقی رو رعایت کنن و پاکدامن باشن .
اولای کتاب که داشتم میخوندم خیلی برام سخت بود باهاش ارتباط برقرار کنم اما وقتی مصاحبه ها شروع شد کتاب عالی شد . اصلا خسته کننده نبود . خیلی روان و ساده . چقدر میشه باهاش ارتباط برقرار کرد ، تصور میکنی الان تو اتاق نشستی و داری به حرفای این خانم ها گوش میدی . خیلی عالی بود . معمولا کتاب های مستند یا تاریخی برای من خسته کننده هستن اما این کتاب اصلا این طور نبود ، حتی راحت تر از رمان باهاش ارتباط برقرار کردم . و واقعا دوست دارم از این به بعد کتاب های این مدلی رو بخونم .
توی کتاب چون از دید مردم روسیه هست ، ارتش آلمان رو خیلی وحشی و بی فرهنگ نشون میده ، البته توی تمام فیلم هایی که من از جنگ جهانی دیدم یا توی تمام نوشته هایی که خوندم ، این مشترک هست ، نمیدونم شاید چون آلمانی ها بازنده جنگ بودن این طوری نشونشون میدن یا شاید چون مدت ها پیروز جنگ بودن و نسبت به تمام کشورها برتر بودن . و من نمیدونم آیا در واقعیت هم این طوری بوده یا نه . آخه همیشه فکر میکردم که مردم آلمان از هیتلر می ترسیدن و از ترس باهاش همراهی میکردن چون چاره ی دیگه ای نداشتن اما حالا نظرم عوض شده ، چون حتی اگر به زور هم اومده بودن جنگ ، حداقل توی میدون جنگ یا در برخورد با مردم غیر نظامی که میتونستن بهتر و انسانی تر رفتار کنن . و روس ها با چه فداکاری ای مجروح های اونا رو هم درمان کردن یا بهشون آب و غذا دادن ، در صورتی که طرف مقابل مجروح ها رو قتل عام می کرد . این حجم از انسانیت ناشی از یه روح بلند هست ، میبینی دشمن با هم وطنان ات چه رفتاری می کنه اما تو به جای انتقام گرفتن و مقابله به مثل ، انسانی رفتار می کنی .
وقتی که رفتن رسیدن به آلمان ، چقدر دردناک بود . توی روسیه همه جا با خاک یکسان شده بود ، قحطی بود ، حتی حیواناتی مثل سگ و گربه هم از بین رفته بودن ، مردم لباس پاره پوره و کثیف تنشون بود ، اما توی آلمان همه چیز زیبا و قشــنگ بود ، خونه ها سالم بودن حتی روی میــزهای غذاخوری رومیزی سفید پهن بود و سرویس های چینی چای خوری داشتن ، قحطی نبود و غذا به میزان کافی وجود داشت ، مردم لباس داشتن . روس ها انتظار داشتن آلمان هم مثل کشور خودشون نابود شده باشه اما وقتی دیدن این طور نیست خیلی سرخورده شدن و این برای من دردناک بود . اصلا باور نکردنی هست ، من بودم نمی تونستم تحمل کنم .
امیدوارم دیگه هیچ وقت تو هیچ جای دنیا جنگ نشه . خیلی وحشتناک هست . جنگ به هر شکل و صورتی و در هر وسعتی که باشه وحشتناک هست . مردم کشور ما هم بارها تجربه جنگ رو داشتن . در همین جنگ جهانی دوم هم کشور ما به شدت ضربه خورد و ویران شد . و احتمالا داستان های زیادی ، مشابه خاطرات عنوان شده در این کتاب از زبان آدم های مختلف چه زن و چه مرد در تمام کشورهای درگیر جنگ جهانی وجود داره .
در نهایت چیزی که در مورد این کتاب میتونم بگم اینه که بسیار عالیه و حتما حتما سعی کنید که این کتاب رو مطالعه کنید .