راوی داستان دختری هست به نام افرد ، داستان در سال های آینده و جلوتر از رمان فعلی ما اتفاق می افتد و در مکانی به نام جلید . از صحبت هایی که شده متوجه می شویم که جلید کشوری در همسایگی کانادا هست . بعد از کودتا و کشته شدن رئیس جمهور ، یک حکومت تئوکراتیک ( حکومت دینی ) بر جلید حکمفرما شده . حکومتی که به نام دین شروع به نقض حقوق و آزادی انسان ها و به خصوص زنان میکنه ، زنان حق کار کردن ، حق داشتن شغل و درآمد مستقل از یک مرد ، حق تحصیل و خیلی چیزهای دیگه رو ندارن . مردان هم حق خیلی از چیزها رو ندارن . تمام کتاب ها و مجلات جمع میشن . مدارس و دانشگاه ها تعطیل میشن . بسیاری از مغازه ها تعطیل میشن . و ....
کسانی که حکومت جلید رو تاسیس کردن و افراد طبقه بالای جامعه محسوب می شوند به نام فرمانده معرفی شده اند . همسران و دختران فرمانده ها موظف هستند لباس آبی رنگ بپوشند .
ظاهرا به علت آلودگی های هسته ای و جنگ ، تعداد زیادی از فرمانده ها عقیم هستند اما حکومت حاضر به پذیرش این موضوع نیست و این تصور رو القا می کنن که این زنان هستند که نمی تونن فرزند آوری کنن .
زنان جوانی که امکان حامله شدن و فرزند آوری رو داشته باشن به عنوان ندیمه طبقه بندی شده اند و باید لباس قرمز رنگ بپوشن .
ندیمه ها رو در اختیار فرمانده ها میزارن تا حامله بشن . هر ندیمه باید سه دوره خدمت کنه و اگر نتونه بچه دار بشه به مستعمرات فرستاده میشه ، جایی که پیرزن ها ، ندیمه هایی که بعد از سه دوره بچه دار نشدن و زنانی که به اصطلاح حکومت اصلاح پذیر نیستند به اونجا فرستاده میشن .
خدمتکاران هم که به اسم مارتا معرفی میشن لباس سبز میپوشن و زنانی که همسران آن ها از طبقه پایین هستند و تعدادشون خیلی کم هست ، لباس های راه راه رنگی می پوشن و به عنوان تدبیرگران منزل شناخته می شوند و هر کاری انجام می دهند .
یعنی در اصل آدم ها از روی رنگ لباس شون قضاوت میشن .
لباس همه بلند و کاملا پوشیده هست ، حتی کلاه و نقاب و روبند دارند تا حتی صورتشون هم درست معلوم نباشه و این تفکر رو القا کردن که این پوشیدگی به نفع شما هست و باعث میشه مردان نگاه بدی به شما نداشته باشن. تابلو مغازه ها رو هم برداشتن و به جاش عکس چیزی که میفروشن رو زدن ، چون افراد و به خصوص زنان که باید بیان خریدها رو انجام بدن دیگه حق خواندن و نوشتن ندارن ، میخوان عادت کنن که از روی عکس چیزها رو تشخیص بدن .
میخوان زن ها رو ضعیف کنن تا بتونن راحت تر حکومت کنن . زنان تحصیل کرده ، با سواد و آگاه خطرناک هستن.
یک عده پیرزن به نام عمه هم هستن که وظیفه ی تعلیم ندیمه ها رو بر عهده دارن ، اولین نسل ندیمه ها زنانی هستند که مربوط به قبل از حکومت جلید هستن و به قول عمه ها تعلیم و تربیت اون ها خیلی کار میبره چون هنوز گذشته رو به یاد دارن .
عمه ها به ندیمه ها میگن که تمام گناه و فساد مربوط به زن ها میشه و اگر مثلا به یک زنی تجاوز کنن مقصر خودش هست نه اون مرد یا جامعه ، خودش خواسته که بهش تجاوز شده . ما همچین جملاتی رو زیاد شنیدیم . توی ایران هم از قدیم زن رو عامل گناه و فساد میدونستن . و هر مشکلی که برای یک زن پیش میومد میگن خودش خواسته . در صورتی که در بیشتر موارد زن مقصر نیست . زنان دوست دارن لباس زیبا بپوشن ، آرایش کنن ، تفریحات داشته باشن و اگر مردان جامعه خوب باشن زن ها هم میتونن در امنیت کامل به خواسته هاشون برسن .
در جلید تمام لباس های زیبا ، اکسسوری ها و خیلی چیزهای دیگه وجود ندارن . لباس همه پوشیده و یک دست هست و به مردم گفتن به خاطر صلاح خودتون این کار رو کردیم . میخوایم مشکلی براتون پیش نیاد ، میخوایم امنیت داشته باشید .
توی جامعه ی جلید حتی حقوق مردها هم رعایت نمیشه . مردها نمی تونن با هیچ زنی رابطه داشته باشن ، ازدواج نمی تونن بکنن ، تفریحی ندارن ، سیگار نمیتونن بکشن ، مشروب نمی تونن بخورن و خیلی چیزهای دیگه . فقط فرمانده ها می تونن ازدواج کنن و مردهایی که به عنوان نگهبان استخدام شدن ، هر وقت ترفیع گرفتن و به جنگ رفتن و برگشتن و به عنوان فرشته رسیدن میتونن با دخترانی که حکومت مشخص کرده ازدواج کنن .
هیچ کس هیچ تفریح و سرگرمی ای نداره ، پس هیچ کس شاد نیست و حق همه تضعیف شده اما به خاطر ویژگی های خاص و قدرت زنان مسلما اونا بیشتر از مردان اذیت میشن .
همسران فرمانده ها هم راضی نیستن ، مجبور هستن یک سکس سه نفره رو تحمل کنن ، در اصل فرمانده با ندیمه رابطه داره اما همسر فرمانده هم حضور داره تا ندیمه فکر نکنه آدم ارزشمندی هست ، هیچ زنی دوست نداره همسرش رو با دیگری شریک بشه حتی در ظاهر ، حتی بعد از اینکه هم بچه به دنیا اومد اونو به همسر فرمانده میدن تا بزرگ کنه و همه به اون تبریک میگن بابت زایمان انگار که اون بچه رو به دنیا آورده .
ظاهرا تنها کسانی که از این وضع راضی هستن ، فرمانده ها هستن . فرمانده ها توی اتاق های خصوصی شون که حتی همسران شون هم اجازه ورود ندارن ، همه چیز دارن ، تمام چیزهایی که برای همه ممنوع شده است در اتاق آن ها وجود داره ؛ کتاب ، مجله ، مشروب ، سیگار ، وسایل بازی و سرگرمی و ..... حتی اگر بخوان که البته غیر قانونی هم هست ندیمه ها رو هم به این اتاق های خصوصی میبرن و همه چیز در اختیارشون قرار میدن . این یعنی خودشون هم به حرف هایی که میزنن یا کارهایی که میکنن اعتقاد ندارن ، این چیزها برای مردم بد هست اما برای خودشون خوبه و محدودیت هایی هست که برای کنترل مردم و منافع خودشون در نظر گرفته شده ، و این برای ما آشــناست ؛ برای مسئولین همه چیز مجاز هست و حلال اما برای مردم همه چیز ممنوع هست و حرام .
زنانی که نتونستن تحت تعلیم عمه ها ندیمه بشن و به اصطلاح سرکش و یاغی هستند رو به جایی میبرن به نام سلیطه خانه ، البته بعد از کلی شکنجه و شستشوی مغزی . سلیطه خانه همون خانه فساد یا جنده خونه ی خودمون هست . فقط مخصوص فرمانده ها است و هیچ کس غیر از اونا از وجود چنین مکانی اطلاع نداره . توی سلیطه خانه تمام لباس ها و وسایلی که ممنوع شده از جمله لوازم آرایش ، سیگار ، مشروب و .. وجود داره . و همین باز اثبات این هست که این چیزها فقط برای مردم عادی ممنوع است و برای آقایان رده بالای حکومتی مجاز می باشد .
اگر بخوایم در مورد این کتاب حرف بزنیم صحبت به درازا کشیده می شود چون پشت سطر به سطر کتاب حرف های زیادی برای گفتن هست و نظرات زیادی میشه داد . توصیه می کنم حتما حتما این کتاب رو بخونید . آخر کتاب باز هست . امسال خانم اتوود کتاب جدیدی منتشر کردن که گفته میشه به نوعی ادامه کتاب سرگذشت ندیمه باشه و به زودی در ایران هم منتشر میشه – شاید هم تا حالا منتشر شده باشه –
فیلم و سریال هم از روی این کتاب ساخته شده است .
حتما نظرا خودتون رو با من در میان بزارید .