الهام نعمت الهی
الهام نعمت الهی
خواندن ۸ دقیقه·۲ سال پیش

کتاب مغازه ی جادویی دکتر جیمز آر.دوتی


همین اول بگم که ترجمه خانم فروزان صاعدی از انتشــــــــــــــــــــــارات کتاب مجازی بهترین نسخه ی این کتاب هست .

کتاب در اصل زندگی نامه ی خود دکتر دوتی است . شخصی که زندگی بسیارسختی رو پشت سر گذاشته تا بالاخره متخصص جراحی مغز و اعصاب شده و تونسته زندگی خوبی برای خودش بسازه .

پدر الکلی که خیلی وقت ها یا توی زندان هست یا خانواده اش رو ترک می کنه ، مادر همیشه بیمار که چندین بار دســــــــــــــــــــــت به خودکشی زده ، و یک برادر بزرگتر ضعیف و شکننده ، اعضای خانواده ی دکتر هستند . آن ها با فقردائمی دست وپنجه نرم می کنن و جیمز کوچک هیچ پشتوانه و راهنمایی نداره ، حتی مجبور است از اعضای خانواده اش نیز مراقبت کند . حسرت خیلی از چیزها رو بر دل داره و هیچ وقت به ذهن اش خطور نمی کنه که روزی به یک فرد موفق و پولدار تبدیل بشه . تنها چیزی که در این میان کمی باعث دلخوشی این کودک است ، یک جعبه ی کوچک حاوی تعدادی خرت و پرت ظاهرا بی ارزش ولی بسیار مهم برای او ، است .

یکی از چیزهایی که جیمز درون این جعبه نگهداری میکنه یک انگشت شست پلاستیکی هست که برای شعبده بازی از اون استفاده می کنه . جیمز این انگشت پلاستیکی رو گم می کنه و برای این که بتونه یکی دیگه بخره میره به یک مغازه ی فروش وسایل شعبده بازی و در این مغازه با خانم میان سالی به نام روث آشنا می شود . روث بعد از شناخت جیمز ، تصمیم می گیرد تعلیماتی در زمینه ی تقویت اعتماد به نفس ، افزایش قدرت درونی و تمرکز ، تلقین و توانایی استـــــــــــــــــــــــــفاده از ذهن ، به جیمز بدهد و جیمز در اثر آموزش ها و صحبت هاش جیمز به این باور می رسد که می تواند زندگی خود را تغییر دهد و برای رسیدن به خواسته هایش تلاش کند و خود را باور داشته باشد .

در اثر این تعلیمات و تغـــــــــــــــــــــــــــــــــــییرات ایجاد شده در جیمز ، او مراحل و مشکلات زندگی را یکی یکی پشت سر می گذارد و به یک جراح مغز و اعصاب موفق تبدیل می شود و ثروت زیادی به دست می آورد .

زندگی نامه به شیوه ای زیبا و دلنشین نوشته شده و خواننده مشتاق می شود تا هر چه زودتر به پایان داستان نزدیک شود .

در قسمت های پایانی کتاب ، دکتر در اثر یک بد شانسی کوچک تمام ثروت خود را از دست می دهد و مجدد به یاد گذشته ی خود ، تعلیمات روث را به خاطر می آورد و دوباره زندگی خود را از اول می سازد و متوجه می شود چون از مسیر درستی که پیش رو گرفته بود ، دور شده ، دچار این مشکلات و شکست ها شد . راه خود را گم کرده بود .

رویای جیمز ، تحصیل در رشته ی پزشکی تا عالی ترین مدارج و نجات جان انسان ها و ساخت یک زندگی خوب برای خودش ، بود . مسیری که از کودکی آن را در ذهن حک نموده و برای رسیدن به آن تلاش کرده بود . اما زمانی که وارد کار تجـــــــــــــــــــــــارت و سرمایه گذاری در بورس شد ، از مسیر ایده آل خارج و الویت های او تغییر کرد . در نهایت دکتر به این نتیجه رسید که بهتر است به کار طبابت که تخصص اصلی اوست ، بپردازد .

هر کس برای خودش در یک یا چند زمینه متخصص و کار بلد هست و مسلما در این زمینه ها میتونه موفق باشه ، وقتی کسی بخواد کاری رو انجام بده که بلد نیســـــــــــــــــــــــــــــــــــت یا در اون تخصصی نداره ، همه چیز به هم می ریزه .

خیلی از افراد به دلایلی همچون کسب پول بیشتر ، یا موقعیت اجتماعی بالاتر ، یا چشم و هم چشمی و خیلی دلایل دیگه دست به کارهایی می زنن که بدتر باعث میشه همون چیزهایی رو هم که دارن از دست بدن و برای خودشون و دیگران مشکلاتی رو به وجود بیارن .

این مطلب یادآور ضرب المثل " هر کسی را بهر کاری ساختن ، کار هر بز نیست خرمن کوفتن " است .

دکتر ان قدر در کسب ثروت و قدرت بیشتر غرق شده بود که از همسر و دخترش دور شد و اون ها رو از دست داد ، همیشه با استرس و نگرانی از دست دادن ثروتش زندگی می کرد ، هیچ لذتی از زندگی نمی برد ، دوستان واقعی نداشت ، شاد و راضی نبود .

درس های زیادی میشه از زندگی دکتر دوتی گرفت :

- باورهای خود را تغییر دهید

- انسان برای رسیدن به هر چه که می خواهد باید تلاش کند

- خود را باور کنید

- اعتماد به نفس داشته باشید

- از مسیر درست خارج نشوید

- قدرت ذهن انسان بسیار زیاد است به گونه ای که می تواند به هر چه که تجسم کند ، دست یابد

- فقر و مشکلات دوران کودکی نمی تواند مانع پیشرفت انسان در سال های آینده ی زندگی باشد

البته اشتباه برداشت نشه ، منظور کتاب این نیست که کافیه یه چیزی رو بخوای تا بهش برسی ، درسته که داره به فلسفه ی زبان جهان اشاره می کنه مبنی بر این که هر چه رو که دائم در ذهن تون تصور کنید بهش می رسید ، اما صرف خواستن بدون تلاش و کوشش و زحمت کافی نیست .

شاید این مفاهیم در کشورهای در حال توسعه ای همانند ما زیاد قابل دستیابی نباشه . مخصوصا فقر . اما به هر حال انسان نباید هیچ وقت نا امید بشه و دست از تلاش برداره . از این ستون به اون ستون فرج هست .

اگر بتونیم ذهن خودمون رو قوی و فعال نگه داریم ، دستیابی به خواسته ها و حل مشـــــــــــــــــــــکلات راحت تر می شود . وقتی یه چیزی رو با تمام وجود بخوای و همیشه خودت را در حال رسیدن به اون تصور کنی ، این ملکه ی ذهن ات میشه و بهش می رسی.

همچنین به نقش و اهمیت داشتن یک حامی معنوی در زندگی انسان اشاره شده است . دکتر دوتی پیش از آشنایی با روث باور داشت که وجود اون برای هیچ کس مهم نیست .

نکته ی دیگه ای که میشه در این کتاب بهش اشاره کرد ، تغییر رفتار دوستان و اطرافیان دکتر بعد از اینکه ثروتش رو از دست داد ، هست . ظاهرا این اطرافیان فقط به خاطر ثروت و موفقیت دکتر با او همراه بودند و به محض اینکه ثروتش رو از دست داد ، تنها شد . پس دوستان واقعی خودتون رو بشناسید . باید بقیه شما رو به خاطر خودتون بخوان .

نکته ی مهم دیگه ، اهمیت دانسته های انسان است . دکتر به واسطه ی شعل پزشکی توانست مجدد زندگی خود را از نو بسازد . بزرگترین دارایی انسان ، مغز اوست . دانش و مهارت ما بهترین ابزار برای کسب موفقیت است . شاید این موضوع هم در کشوری مثل ایران زیاد صدق نکند ، چقدر آدم تحصیل کرده و با مهارت و نخبه در این کشور هست که یا به چیزی که حق شون هست نرسیدن و افسرده و غمگین فقط دارن روزگار میگذرونن یا اینکه به اجبار راهی کشوری دیگه شدن ، اما به هر حال ز گهواره تا گور دانش بجوی .

یه خانمی رو میشناختم که بعد از ورشکستگی و فوت همسرش ، چون هیچ دانش و مهارتی نداشت مجبور شد صندوق دار فروشگاهی بشه که روزی خودش یکی از مشتریان مهم اش بود ، چند جا برای مصاحبه ی شغلی رفت اما چون فقط مدرکی از دانشگاه گرفته بود اما هیچ تجربه ی کاری نداشت ، و مهارتی کسب نکرده بود نتونست شغل آبرومندی گیر بیاره . در عوض خیلی ها رو هم دیدم که با کارهایی مثل خیاطی ، بافتنی و ... تونستن از پس خرج و مشکلات خودشون بر بیان . البته برای وضعیت فعلی کشور واقعا این حرف ها شعار هست اما به نظرم بهتر هست انسان با هر وضعیت مالی یا موقعیت اجتماعی ای که داره ، یه هنری ، دانشی ، مهارتی ، چیزی بلد باشه که اگر روزی جایی درمانده شد لااقل کورسوی امیدی داشته باشه .

من بعضی از جملات قشنگ و تاثیر گذار این کتاب از نظر خودم رو براتون میارم :

- ما با درد و رنج رشد می کنیم . در شرایط سخت ، رشد می کنیم . به همین دلیل است که باید سختی های زندگی را در آغوش بگیری .

- ما در خانواده ها و موقعیت های متفاوت به دنیا می آییم و این واقعا خارج از محدوده ی کنترل ماست ولی هر چه بزرگ تر می شویم ، انتخاب می کنیم . آگاهانه یا نا آگاهانه ، تصمیم می گیریم که چطور با ما برخورد شود . تو چه چیزی را می پذیری ؟ چه چیزی را نمی پذیری ؟ باید انتخاب کنی ، و باید به خاطر خودت سر پا بایستی .

- استرس ، اضطراب ، ترس مزمن ، افکار منفی ، همگی می توانند باعث شوند که خون با بیشترین نیروی ممکن به قلب پمپاژ شود . این مساله برای بدن ، معادل با اعلام آتش سوزی در یک تئاتر پر جمعیت است ؛ دوباره و دوباره . در نهایت ، یک نفر زیر پا له می شود .

- نگرانی ، وقت تلف کردن است .

- افکار تو ، واقعیت را می سازند . اگر خودت آن را نسازی ، دیگران واقعیت را برای تو رقم می زنند .

- مغز بین تجربه ای که با تمام قدرت متصور شده اید و تجربه ای که واقغی است ، تمایز قایل نمی شود .

مشکلات زندگیکتاب خوانیتحلیل کتابمغازه جادوییبی تی اس
دستیار اجرایی مدیر عامل ، مدیر پروژه ، عاشق کتاب و کتاب خوانی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید