elham shahmoradi
elham shahmoradi
خواندن ۱ دقیقه·۴ سال پیش

من یک تکنوفوب بودم!

تو خانواده ما گوشی و سیم کارت هدیه قبولی دانشگاه محسوب میشه و من هم از این قاعده مستثنی نبودم. اما خیلی زود ایجاد رابطه عاطفی بین من و گوشیم محکوم به شکست شد! من همونی بودم که همکلاسی ها و دوستان دانشگاهم، پس از تنها یک ترم معاشرت باهام متوجه شدن زنگ زدن به من کار بیهوده ایه! چون گوشی من همیشه در حالت سایلنت ته کوله ام جا خوش میکرد و برای برقراری هر گونه ارتباط وابسته به امواج با اینجانب، تنها راه باقی مونده این بود که به شخصی که احتمالا همراهمه زنگ بزنن! من همونی بودم که از دریافت لوکیشن بیزار بودم؛ بله بیزار! درنتیجه همون دوستان مذکور، برای اینکه من محل قرار رو پیدا کنم به صورت کاملا سنتی بهم آدرس میدادن: " مترو ارم سبز رو اومدی بیرون، می پیچی دست چپ، خیابون سازمان برنامه جنوبی و ..... کنار سوپرمارکت!" من همون آریایی غیورم که حاضر بودم برای علم آموزی تا چین و ماچین برم اما ننگ گذروندن کورس آنلاین رو نپذیرم!!!

بالاخره آهِ رفیقان دامن بنده تکنوفوب رو گرفت (البته من هیچ وقت دامن نمیپوشم!). حالا این منِ جدید پای ثابت ویدیو کال با همون افراد آه کِشه! این منِ جدید خیلی هم جدید نیست و خوشحاله که در این شرایط، استفاده از هر گونه ابزار لوکیشن یاب به دردش نمیخوره، چون همچنان از دریافت لوکیشن متنفره (این مقاومت ستودنی نیست؟!). این منِ جدید تو این روزگار جدید و عجیب، آنلاین ورزش میکنه، آنلاین پایتون یاد میگیره، آنلاین مشاوره میره و .....!

چیزی که تونست من رو با گوشیم، تکنولوژی و جنبه دیگه ای از خودم آشتی بده، چیزی بود به وسعت کرونا، پاندمی و قرنطینه.

#تکنوفوب #موبوفوب

#پاندمی #قرنطینه

#منِ_جدید

#روایتگرباش


تکنوفوبمونوفوبقرنطینهمن جدیدروایتگرباش
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید