ترجمه شده از فصل یــک کتاب Basic-Economics ویراویش پنجم نویسنده: Thomas-Sowell
شما یک محافظه کار باشید یا رادیکال، حمایتگر یا یک تاجر ازاد، یک ملیگرا، چند ملیتی، یک کلیسایی یا کشیش، مطلوب است که از علل و پیامدهای پدیدههای اقتصادی اگاه شوید.
George J. Stigler
اغلب وقایع اقتصادی سرخط خبرهای تلویزیون هستند. با این حال همیشه از این اخبار کاملا متوجه نمیشویم چه چیزی باعث و بانی این وقایع خاص شدهاند و چه عواقبی در اینده میتوان انتظار داشت. پایههای اساسی که بیشتر در رویدادهای اقتصادی دخیل هستند به خودی خود بسیار پیچیده نیستند، بلکه اصطلاحات سیاسی و اصطلاحات اقتصادی که بر روی ان بحث میشود این موضوع را کدر جلوه میکند.
با این وجود پایههای اساسی اقتصاد میتواند انچه که اتفاق میافتد را روشن کند. انچه که ممکن است از رسانههای چندان، برای بسیاری، از مردم ناشناخته باقی بماند و قابل درک نباشد.
این اساس و پایه اقتصادی در سرتاسر جهان در طول تاریخ هزاران سال سابقه ثبت شده همانند اقتصادهای سرمایهداری، پادشاهی، جامعهخواهی یا جامعهگرایی یا هر چه که باشد در میان طیف گستردهای از مردم، فرهنگها و دولتها و اعمال شده است.
سیاستهای که زیر نظر اسکندر باعث افزایش شد، هزازان سال بعد افزایش قیمت ها در امریکا. قوانین کنترل اجاره منجربه عواقب مشابهای در هنگکنک، استکهلم، قاهره، ملبورن و نیویورک شد. اتفاقهای مشابهای در سیاستهای کشاورزی هند و اتحادیه اروپا.
در ابتدا باید روند اقتصاد را درک کنیم تا بتوانیم به طور واضح معنی اقتصاد را درک کنیم. ما باید اول معنی اقتصاد را درک کنیم. شاید اکثر ما تصور کنیم که اقتصاد، به عنوان یک سیستم توزیع و تولید کالا و خدمات است که از ان در زندگی روزمره استفاده می کنیم. این تا حدودی صدق میکند.
چون همه چیز به صورت فراوان در دسترس است. بدون هیچ کمبودی، در بهشت نیازی به صرفه جویی (economize) نیست و به اقتصادی نیاز نیست.
یک گفته متمایز کننده که Lionel Robbins درباره اقتصاد گفته است:
اقتصاد، مطالعه دربارهای استفاده از منابع کمیاب است، که کاربردهای جایگزینی دارند
کمبود به چه معنی است ؟ این بدان معنی است که انچه که همه میخواهند بیشتر از انچه نیاز هست موجود است. این ممکن یک فکر ساده باشد، اما اغلب این مفاهیم به شدت درک نشده است. حتی برای افرادی که، دارای تحصیلات عالی هستند.
اقتصاد فقط بازخورد مصرف کننده، خدمات و کالا نیست.در وهله اول، این پایه و اساس خروجی منابع کمیاب است. به عبارت دیگر اقتصاد تبدیل ورودیها به خروجی ها است.
به عبارت دیگر، اقتصاد درباره عواقب تصمیمات گرفته شده درمورد استفاده از زمینها، نیروکار و سرمایه برسی می کند که سطح استاندارد زندگی یک کشور را تعیین میکند.
(مترجم: چیزی که در ایران مشاهده نمیشود).
مثل کشورهای فقیری که با منابع طبیعی غنی و سطح پایین زندگی و کشورهای با منابع طبیعی کمی که با سطح بالا زندگی مثل زاپن و سوئیس.
مقدار سرانه منابع طبیعی در اروگوئه و ونزوئلا چندین برابر ژاپن و سوئیس است ولی نسبت سرانه سوئیس و ژاپن بیش از دوبرابر است. نه تنها کمبود بلکه کاربردهای جایگزین قلب اقتصادی در این کشورها است. اگر منابع فقط یک استفاده داشت، ممکن بود اقتصاد اسانتر میشد. اما اب به تنهایی میتوانه تولید کننده یخ یا بخار باشد یا با ترکیبات بیشماره با ترکیب شدن با چیزهای دیگر. به طور مشابه، نفت که نتها گازولین بلکه مازوت، پلاستیک، اسفالت و وازلین تولید از ان گرفته میشود.
سنگ اهن میتواند در تولید محصولات فولادی تا گیرههای کاغذ و اتومبیل سازی، ساخت چارچوبهای اسمان خراشها استفاده شود.
هر اقتصادی باید به این سوال جواب دهد. هرکدام به طریقی کارامد یا ناکارامد عمل می کنند. انجام کارامد موضوعی است که اقتصاد درباره ان صحبت میکند.