ویرگول
ورودثبت نام
نشریه اکسیر
نشریه اکسیر
خواندن ۴ دقیقه·۴ سال پیش

شیمی تاریک

شماره پنجم نشریه اکسیر زمستان ۹۹

صبا پرتوی شفق

در سپتامبر 1978، مارکوف، نویسنده بلغاری، از پل واترلو روی رودخانهی تیمز عبور کرد و منتظر اتوبوس برای رفتن به محل کار خود در بی بی سی ایستاد. در همین حال، او درد و گزش شدیدی در پشت ران راست خود احساس کرد. به پشت سرش نگاه كرد و مردي را ديد كه چتري از زمين برداشت و بعد با عجله به آن طرف خیابان رفت و سوار تاکسی شد.

چهار روز بعد، پس از مرگ جورجی مارکوف، محققان اسکاتلندیارد که از تهدیدات زندگی مارکوف با خبر بودند، بلافاصله تحقیقات پزشکی قانونی را آغاز کردند. کالبد شکافی نشان داد که کبد، رودهها و قلب او توسط خونریزیهای کوچک پر شده و تعداد گلبولهای سفید خون او به طرز حیرتانگیزی بالا است. در طی کالبد شکافی، یک جراحت به قطر 2 میلیمتر در ران راست مارکوف دیده شد که در آن، یک گلولهی فلزی عجیب به عرض 1.52 میلیمتر، تقریباً به اندازه سر یک سنجاق، کشف شد.

تجزیه و تحلیل متالورژی گلوله نشان داد که این ماده از آلیاژ بسیار سختی از پلاتین و ایریدیم ساخته شده است؛ فلزاتی که از نظر بیولوژیکی بیاثر هستند و واکنش ایمنی در بدن ایجادنمیکنند. دو سوراخ کوچک، هر کدام به قطر 0.34 میلیمتر، در زاویههای مقابل یکدیگر در داخل گلوله قرار گرفته بودند. از آنجا که آلیاژهای گلوله بسیار سخت بودند ، محققان نتیجه گرفتند که سوراخها فقط میتوانستند با لیزر و تکنولوژی پیشرفته ایجاد شده باشند.

تحلیلها نشان داد که گلوله میتواند 0.2 میلیگرم ماده را حمل کند. برای نگهداری مواد در داخل حفرهها، مومی با دمای ذوب 37 درجه، گلوله را پوشانده بود. هیچ یک از این مومها بر روی گلوله مارکوف باقی نمانده بود، اما دانشمندان پزشکی قانونی توانستندحضور آن را با استفاده از گلوله دومی که از بدن ولادیمیر کاستوف، تبعیدی بلغاری، خارج کرده بودند، اثبات کنند. کمتر از دو هفته قبل از حمله به مارکوف، کاستوف گزارش داده بود که در ایستگاه مترو پاریس با چیزی گزیده شده است. او با تب شدید در بیمارستان بستری شد، اما پس از مدتی بهبود یافت. پس از مرگ ماركوف، اعضای گروه ضد ترور انگلیس از واقعه كاستوف مطلع شدند، زخم وی را معاینه كردند، گلوله را بازیافتند و موم را كشف كردند.

در گلولهی خارج شده از مارکوف اثری از سمی که باعث مرگ وی شد کشف نشد، و هیچ  سمی در بدن وی باقی نمانده بود. بنابراین برای تعیین نوع سم، محققان با شیوهی آزمایش و حذف گزینه پیش رفتند. آنها انبوهی از سموم را در نظر داشتند. یک سم گیاهی قوی به نام ریسین، که از دانههای کرچک به دست میآید، در میان حدسهای اولیه بود.

ریسین از دو عنصر سمی تشکیل شده است. اولین عنصر به سلولهای بدن نفوذ میکند و مجرایی برای سم دوم ایجاد میکند. عنصر دوم توانایی تولید پروتئین در سلول را دچار اختلال میکند و در نهایت سلول را از بین میبرد. پس از رسیدن سم به جریان خون، اثرات مهلک آن در بدن پخش شده و پس از چند روزبهآهستگی باعث مرگ میشود.علائم مسمومیت با ریسین با علایم مارکوف مطابقت داشت و دانشمندان برای اطمینان سم را به خوک تزریق کردند؛ کالبد شکافی خوک همان آسیبهای داخلی بدن مارکوف را نشان داد.

دانشمندان تصور کردند که یک "چترِ اسلحه" گلولهی مرگبار را شلیک کرده است. این چتر حاوی یک استوانهی هوای فشرده بود که پس از فعال شدن ماشه در دستهی چتر، گلوله را از طریق میلهی آن شلیک میکرد. اگرچه هیچ مدرک مشخصی وجود ندارد که چنین سلاحی واقعاً استفاده شده باشد، اما کارشناسان پزشکی قانونی یک پرونده محکم را بر اساس اطلاعات زیر تشکیل دادهاند:

روایت مارکوف از این حادثه: بعد از اصابت گلوله، مارکوف مردی را دید كه چتری را از زمین برمیدارد و پس از اینکه با لهجه خارجی از او عذرخواهی میکند از او دور میشود.

محل زخم: مارکوف از ناحیه بالای پشت ران راست ضربه خورده بود. کارشناس پزشکی قانونی، حدس میزد که اگر گلوله با دستگاه دستی شلیک شده بود، احتمالاً زخم در ناحیهی کمر یا پایین شانه ایجاد میشد.

وضعیت لباس مارکوف و گلوله: شلوار جین مارکوف تقریباً هیچ نشانهای از آسیبدیدگی نشان نمیداد و گلوله نیز تغییر شکل نداده بود. این نشان میدهد از یک وسیلهی منفجره مانند اسلحه، که باعث سوختن شلوار و آسیب رساندن به گلوله میشود،استفاده نشده بود.

پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی مشخص شد که از ریسین تولید شده در آزمایشگاههای مخفی کا.گ.ب، در این عملیات استفاده شده بود. دو افسر سابق کا.گ.ب علناً به درگیری شوروی اعتراف کردند. بعدها گزارش شد که بلغاریها از یک جنایتکار ایتالیایی برای انجام قتل استفاده کرده بودند که هیچگاه  دستگیر نشد.

شیمی تاریکنشریه اکسیردانشکده شیمیدانشگاه شریف
نشریه رسمی دانشکده شیمی دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید