نشریه اکسیر
نشریه اکسیر
خواندن ۱۰ دقیقه·۴ سال پیش

گفت و گویی صمیمی با جناب دکتر هاشمی

شماره پنجم نشریه اکسیر

کیمیا شهبازی/ امیرحسن گندمکار زاده

جناب دکتر خودتان را به صورت کلی معرفی کنید.

من محمد محمودی هاشمی هستم. من لیسانسم را در دانشگاه پلی تکنیک کالیفرنیا، فوق لیسانس در دانشگاه سن خوزه، دکترا در دانشگاه نوادا و فوق دکترا را در دانشگاه آیووا اخذ کردم.

در تابستان سال 1361، همراه همسر و پسرم به ایران مراجعت کردیم و از اول آذر 1361 هم افتخار دارم که در دانشگاه صنعتی شریف هستم. بنده استاد تمام و استاد نمونهی کشوری سال 1385 و مورد تقدیر توسط ریاست جمهوری وقت قرار گرفتم.

از تاریخ 1/9/1399 افتخار بازنشستگی نصیب بنده شده، ولی ترم تحصیلی 13992 هم در خدمت دانشگاه هستم و دانشجوی فوق لیسانس زیر نظر بنده در حال دفاع از پایان نامه قرار دارد.

در طی سالیان، مسئولیتهای زیادی در دانشکده داشتم. طولانیترین رییس دانشکده بودم. در کل ایام جنگ، از سال 1362 الی 1370، ریاست دانشکده بر عهدهی بنده قرار داشت. در آن سالها، یکی از وظایف من به عنوان ریاست دانشکده، جذب حداکثری بهترین اساتید بود. از دیگر فعالیتهایی که به آن افتخار میکنم پایهگذاری پذیرش دانشجوی شیمی در مقطع دکترا در دانشگاه شریف بود که آقای دکتر مطلوبیمقدم نیز در این امر کمک بسیاری کردند.

رژیم بعثی در عین ناجوانمردی، بارها مناطق مسکونی و غیرنظامی را مورد هدف قرار داد که دانشکدهی شیمی دانشگاه شریف نیز یکی از این مکانها بود. در مورد شرایط ایجاد شدهی آن زمان برای ما بفرمایید.

در 22 بهمن سال 1365، دانشکده شیمی در اوج خود بمباران شد.حوالی ساعت 18، بمبی 500 پوندی که سنگینترین بمب قابل حمل برای هواپیما در آن زمان بود، درچند متری دانشکدهی شیمی اصابت کرد. ابعاد این ماجرا به صورتی پیش رفت که فقط اسکلت ساختمان دانشکده در جای خود باقی ماند و پنجرهها و سایر اجزای ساختمان از بین رفتند. خوشبختانه با توجه به اینکه این حادثه عصر جمعه رخ داد و دانشجویان ما در دانشگاه حضور نداشتند، تلفات جانی به همراه نداشت.

به دنبال این حادثه، مسئولین آن زمان به ما گفته بودند که اگر دانشکدهی شیمی و بحث آموزش تعطیل شود، دشمن خبر از پیروزی جهت توقف پیشرفت علمی کشور میدهد و باید با این قضیه مقابله می شد. یک ترم دانشجویان را به هتل استقلال ( هیلتون سابق ) منتقل کردیم و طبقهی هفتم را اجاره کردیم.

از مشکلاتی که برای ساخت دانشکده بعد از خرابی به وجود آمده ایجاد شده بود، عدم تخصیص شیشه برای ساخت ساختمان بود و این ماجرا طوری پیش رفت که از پلاستیک به جای شیشه استفاده کردیم که البته با شیطنت دانشجویان و ضربدرگذاری با خودکار بر روی این پلاستیکها همراه بود!

یکی دیگر از مشکلات اصلی آن دوره، کم بودن سهمیه گازوئیل بود و اوایلآذر سهمیهی گازوئیل به دانشکدهی شیمی اختصاص پیدا میکرد ولی تا اوایل اسفند این مقدار، رو به اتمام می رسید و به علت شرایط جنگ، متاسفانه امکان تخصیص گازوئیل بیشتر برای دانشکده وجود نداشت. در چنین شرایطی که هم شیشه و هم گازوئیل نداشتیم، سبب میشد که فضای دانشکده، بسیار سرد باشد.

دلیل انتخاب رشته ی شیمی آلی چه بود؟

من قبل از اینکه به دانشگاه بروم، دبیرستان هدف 3 میرفتم. این دبیرستان در آن زمان، در نزدیکی خانهی ما بود و از لحاظ امکانات موجود در این مدرسه، حتی از برخی دانشگاههای امروزی مجهزتر بود. زمانی که تصمیم به تحصیل در خارج از کشور گرفتم، متوجه شدم که برای تحصیل در پایههای پزشکی، ابتدا باید دورههای پیراپزشکی گذرانده شود. از همان زمان من به شیمی و گیاهی در رشتهی طبیعی( تجربی فعلی) علاقهپیدا کرده بودم و تصمیم گرفتم مشغول به تحصیل در رشتهی شیمی شوم تا در ادامهی مسیر تحصیلی، به رشتهی داروسازی تغییر گرایش دهم. ولی به حدی علاقهمند به رشتهی شیمی شدم که قید رفتن به داروسازی را زدم. چون گرایش شیمی آلی، وجه اشتراک زیادی با رشتهی داروسازی داشت و من کنجکاو در کشف فرمولهای مواد دارویی بودم، در مقاطع بالاتر، این گرایش را ادامه دادم و از این انتخاب بسیار خوشحالم.

قبل از انقلاب 2 شغل خیلی پرستیژ داشت؛ مهندسی نفت و خلبانی. زمانیکه در سال سوم تحصیل کارشناسی قرار داشتم، به بهترین دانشگاههای دنیا در زمینهی مهندسی نفت درخواست دادم و همه بنده را پذیرفتند ولی یک شب در همان شرایط غربت و تنهایی که خانوادهای برای مشورت کنارم نبودند، به خودم گفتم که آزمایشگاه و حلقه بنزن را به مهندسی نفت ترجیح میدهم.

چه عاملی باعث شد که به سمت استاد دانشگاه شدن تمایل پیدا کنید و بزرگترین هدف شما از استاد بودن چه بود و حالا که به ایام بازنشستگی خود نزدیک شدهاید، فکر می کنید آیا در این سال ها توانستهاید به این هدف دست پیدا کنید؟

من همیشه دوست داشتم که یک معلم یا استاد خوب باشم. علت این امر این هست که معلم بد (که انشالله نداریم) باعث می شود که یک دیدگاه بد برای دانش آموز نسبت به مدرسه و درس ایجاد شود. من وقتی به دبیرستان هدف3 میرفتم (حدفاصل 1342تا1348) وقتی به اساتید خودم در مدرسه که از اساتید دانشگاه تهران در آن زمان بودند دقت میکردم،این اشتیاق برای امر آموزش در من ایجاد میشد و دوست داشتم من هم دانشآموز و دانشجو داشته باشم و یک زمانی بتوانم امر تدریس را انجام دهم. این عشقی که هدف 3 در من ایجاد کرد باعث شروع امر تدریس در من شد. هدف دیگری که به دنبال آن بودم  آموزش مطالبی که من طی تحصیل تا مقطع فوق دکترا در خارج از کشور گذراندم و انتقال آن به دانشجویان در ایران بود که از این بابت هم بسیار خوشحالم و به آن افتخار میکنم و چنانچه زمان به عقب برگردد، من باز همین مسیر طی شده را پیش خواهم گرفت و به سمت تدریس و آموزش خواهم رفت.

شما در 4 دانشگاه ایالتی پلی تکنیک کالیفرنیا، ایالتی سن خوزه، نوادا و آیووا دوران تحصیل خودتان را گذراندید. کدام دانشگاه به نظر شما برای دانشجویان دانشکدهی شیمی دانشگاه شریف گزینهی بهتری برای ادامهی تحصیل میباشد؟

در بین دانشگاه هایی که من در آن دوران تحصیل را پشت سر گذاشتم، پلی تکنیک کالیفرنیا خیلی شباهت به دانشگاههای ایران و دانشگاه صنعتی شریف دارد و در زمینههای مهندسی و علوم پایه بسیار قوی عمل میکند. البته عوامل موثر دیگری مثل معدل، در انتخاب و پذیرش دانشگاه وجود دارد. به عنوان مثال یکی از دانشجویان بنده، به صورت مستقیم در دانشگاه استنفورد پذیرش شد و الان در حوزه بیوشیمی فعالیت می کند. پس نمیتوان نسخهی کلی برای انتخاب دانشگاه پیچید و نگاه 0 یا 100 به این قضیه داشت. برای انتخاب دانشگاه سه نکتهی کلی را میتوان لحاظ کرد: اول علاقه و دوم معدل و سوم زمینهی دانشگاه در رشتهی تحصیلی. من دانشجویی داشتم که با معدل 14، امیدی به پذیرش از دانشگاههای خارج از کشور نداشت ولی در دانشگاه کانتیکات پذیرفته شد. پس باید طبق علاقه و معدل، دانشگاهی انتخاب شود که در رشته ی تحصیلی شما، عملکرد خوبی داشته باشد.

فیلم و کتاب مورد علاقه و تاثیرگذار در زندگی شما؟

من خیلی به دیدن فیلم علاقه ندارم و بیشتر به دنبال واقعیات هستم. ولی فیلمی که تاثیر زیادی در زندگی من داشت، فیلم لورنس عربستان بود که یک فرد چگونه توانست با تزویر، یک امپراطوری را نابود کند.

از سینمای ایران هم فیلم گاو را چند بار دیدم و آژانس شیشهای هم مورد پسند من بود. من زیاد سینما نمی روم و یک بار به اصرار بچه هایم به سینما رفتم و فیلم کلاه قرمزی را تماشا کردم که خیلی خوب بود. تلوزیون هم سریال زیاد نگاه نمیکنم مگر اینکه مربوط به مباحث تاریخی باشد. از تلوزیون بیشتر شبکههای مستند و شبکهی 4، برنامهی چهارگوشهی علم را تماشا می کنم.

در مورد کتاب هم، من بیشتر کتب درسی مطالعه کردم. چون من در خانوادهای مذهبی بزرگ شدم و همیشه عقاید مذهبی من برقرار بوده، قرآن و کتب مذهبی نقش ویژه ای در زندگی من دارد. معمولا، به کتب رمان و داستان علاقهای نداشتم، ولی در زمان کودکی، کتاب موش و گربه عبید زاکانی را چندین بار خوندم . غیر از این کتاب دیگری به خاطرم نمیآید .

ورزش مورد علاقهی شما استاد؟!

من ورزش فوتبال و بسکتبال را دوست دارم. اگرچه از لحاظ فیزیکی، مناسب بسکتبال نیستم ولی علاقه به این ورزش دارم. همچنین، ورزشفوتبال را از سنین پایین با توپ پلاستیکی به عنوان تفریح انجام میدادیم و من در تیم فوتبال دبیرستان هدف 3 هم عضو بودم. از دورهی دانشگاه دیگر تماشاچی بودم.

آقای دکتر، آبیته یا قرمزته؟
من جوان که بودم و بر اثر فشار بچه هایم، پرسپولیسی بودم. ولی به مرور زمان و ازدواج فرزندانم، نگاه کلیتری به این قضیه داشتم و ببینم که تیم به جام جهانی می رود یا نه. الان برای من فرقی ندارد که کدام تیم پیروز باشد، بلکه به مسئله توجه میکنم که در ورزش، سلامتی باشد و کسی آسیبی نبیند.

بهترین هدیهای که تا حالا دریافت کردید چه چیزی بوده؟

از نظر مادی، در سال سوم دانشگاه در مقطع کارشناسی و دانشگاه کالیفرنیا، رییس دانشکده، از من به دفترش دعوت به عمل آورد. قبل از رفتن، من ذهنم معطوف به مسائل شهریه و صحبت در مورد این قضایا بود. ولی رییس دانشکده، بنده را سورپرایز کردند و به علت بالاترین معدل دو ترم اخیر دانشکده، به صورت غیرمنتظره، به بنده یک کتاب هدیه دادند که هم اکنون در قفسهی کتاب دفتر بنده در دانشکده قرار دارد.

غیر از این، وقتی خداوند به من دختر داد، دنیا را به من داد؛ چون شخصا معتقدم که اگر خدا میخواهد به یک پدر نعمتی بدهد، دختر می دهد. من به همراه برادرانم، 6فرزند پسر بودیم و خواهری نداشتیم. همیشه دوست داشتم که بدانم خواهر چیست، دختر چیست و عروسک چیست. بعد از به دنیا آمدن دخترم، تحولی در زندگی من ایجاد شد و این بزرگترین هدیهای بود که خدا به من داد.

از بين  کشورهايي که به آنها سفر کرديد، کدام يک را بيشتر دوست داشتيد و چرا؟

من کشورهای زیادی سفر داشتم و در کشورهای مختلفی زندگی کردهام . ولی کشوری که در پاسخ به سوال شما باید بگویم، کشور ژاپن هست.من و دکتر مطلوبی، برای سخنرانی سفری 10روزه به کشور ژاپن داشتیم. از نظر فرهنگی، واقعا تعجب کردم از اینکه در آسیا، همچین کشوری وجود داشته باشد. من در این زمان، بسیار تحت تاثیر پشتکار و ادب و ارتباطاتمردم ژاپن قرار گرفتم. فرهنگ آن شهر، بسیار آرام و محترم بود و من کنجکاو بودم پلیس آن شهر را ببینم، به این علت که بسیار کم بودند.

تاکنون بین دانشجویان موردی داشتید که خیلی فراتر از یک انسان نخبه باشه؟

3 دانشجو هستند که همیشه در خاطرم باقی ماندهاند. جناب دکتر سعید بلالایی، استاد دانشگاه خواجه نصیر (که اولین دانشجوی دکترای بنده بودند)، جناب دکتر افتخاری، استاد دانشگاه مراغه و جناب دکتر عزآبادی.

یک جمله یا عبارت دربارهی کلمات زیر

1. صنعتی شریف: انشالله بتواند در آینده پرستیژ و شهرت خودش را حفظ کند.

2. دانشکده ی شیمی: جایگاه خیلی خوب و دوستانه که اخیرا هم جوانگرایی کرده و جوانان بسیار خوبی داریم که باعث افتخار من هستند.

3. شیمی آلی: رشتهای که زنده است و زیرمجموعههایش داروسازی و رنگ و پلیمر و ... که آن را به علت کاربردی بودن و زنده بودن، حس میکنیم.

4. کلاس ساعت 7ونیم صبح: بهترین کلاس به نظر من هست. من خودم اصرار دارم آلی1 و آلی 3 را در این ساعت درس بدهم.

5. بازنشستگی: من 2 تعریف برای بازنشسته دارم. یک بازِ نشسته که یعنی یک بازی که پس از30سال فعالیت، در حال استراحت است و کلمه ی دیگر، با زن نشسته که از فردا باید در آشپزخانه، به همسر کمک کنم.

در نهایت، توصیه به دانشجویان دانشکدهی شیمی و مسیری که روبروی آنها قرار دارد.

اولا که من به همهی آنها افتخار میکنم. من فکر میکنم که اگر دانشجویان ما کاربردی فکر کنند، بسیار خوب است. بچه های ما، باید از این جنبه به علم نگاه کنند و دنبال نوآوری باشند. چرا همیشه یک فرد آمریکایی برندهی جایزه شود؟ چرا همیشه یک فرد انگلیسی جایزه را ببرد؟ من به عنوان دستیار استاد در کشور آمریکا، شیمی آلی مهندسی، شیمی آلی دندانپزشکی و انواع آزمایشگاه ها را تدریس کرده ام. اگر در دانشگاه صنعتی شریف، یک کلاس 33نفرهی شیمی آلی 1 یا شیمی آلی 3 یا شیمی فیزیک آلی داشته باشم، 30 دانشجوی کلاس در سطح خوب و 3 دانشجو در سطح متوسط قرار دارند. درحالیکه در خارج ازکشور اصلا اینگونه نبود. در ایام دانشجویی در خارج از کشور در کلاسهای ریاضی، همیشه نمره ی A کلاس متعلق به بنده و چند دانشجوی ایرانی حاضر در کلاس بود. حالا سوال اینجاست که چگونه امپراطوری علمی تشکیل داده اند؟ با دزدیدن مغزها! از دانشگاه هاروارد تا استنفورد، بهترین اساتیدشان، ایرانی هستند. پسر بنده در دانشگاه UCLA و دانشکده ی مهندسی برق مشغول تحصیل بود. یک روز برای امری، به دانشگاه او مراجعه کردم و در کمال ناباوری، مشاهده کردم که به صورت فارسی، مکالمه بین عده ی زیادی از آنها برقرار است. با تعجب، علت این امر را از پسرم پرسیدم و در پاسخ به من گفت که دانشجویان تمام شاگرد اولهای دانشگاه شریف، اینجا هستند که مثال بارز آن، خانم نهال باقری، مدال طلای المپیاد شیمی و دانشجوی دورشتهای مهندسی برق و شیمی، که بلافاصله توسط دانشگاه استنفوردمورد پذیرش قرار گرفت.

نشریه اکسیردانشگاه شریفدانشکده شیمیمصاحبهدکتر هاشمی
نشریه رسمی دانشکده شیمی دانشگاه صنعتی شریف
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید