الیزابت رضایی
الیزابت رضایی
خواندن ۲ دقیقه·۴ سال پیش

استفاده نامانوس من از گوشی، نقشه بلد و نابلاگ

من کسی هستم که یکی از دوستان صمیمی‌اش کرونا گرفت. ولی نمی‌خواهم حرفای من را به خاطر اینکه یکی از دوستانم کرونا گرفته است گوش بدهید. من بخاطر مشکل تنفسی که از کودکی دارم، همه سعی می‌کنن مراقب من باشند. خیلی کم پیش آمده که از خانه بیرون بروم.

اینجا هستم تا آن روی کرونا را به شما نشان بدهم و بگویم چطور خانواده و من با راهکارهای مبتنی بر گوشی من را از خودم بیرون کشیدن! امیدوارم برای شما مفید باشد ممنون میشم حتما برام کامنت بزارید و باهم حرف بزنیم. من از حرف زدن استقبال می‌کنم.


کرونا، بیماری دوست گیرنده !

من بعد از نه ماه گذراندن کرونا با اعتماد به نفس میگم که نباید از گرفتن کرونا ترسید بلکه باید از چیزهایی که از ما می‌گیرد ترسید.

یکی از بیشترین چیزهایی که از من کرونا گرفت قابلیت پیدا کردن دوست تازه بود. خواهرم که می‌دید چقدر در خانه ماندن انرژی من را گرفته است کار باحالی کرد. انتها یا اول گفتگوهای واتساپی از قصد من را صدا می‌کرد که با دوستش یه معاشرت کوتاهی بکنم. از یه جایی به بعد خودمم این کار را با دوستای قدیمی انجام میدادم. همه چیز به طرز جالبی پیش می رفت. بعضی وقتا دوستانم هم این کار را انجام می‌دادند و بی بهانه تماسهای سه تایی ایجاد می‌کردیم. من اسم این تماسها رو گذاشتم کوچه پشتی دوستی!

کامنت های کروبلاگی!

در وضعیتی که خوارک مناسبی برای گفتگو های دوتایی و چندتایی نداریم من یه راه تنبلی پیدا کردم. مثلا همین ویرگول را بالا و پایین میکنم و کامنت میزارم. واقعیتش بعضا حوصله نوشتن ندارم ولی همین گفتگوهای آنلاین رو اینطوری ادامه دادم. به نظرم خوبه فرم‌های به جز سوشال مدیا رو هم برای ارتباط‌های آنلاین تست کنیم. مطمئنم نویسندگان در این مورد هم حس خوبی خواهند گرفت. دوست صمیم اسم این کامنت‌های اینروزها رو گذاشته نابلاگی (nablogi). چون اینها بلاگ نیستن ولی یه از طرفی هم رفتار بلاگی هستن. من اسمشو گذاشتم کرو وبلاگی!


خاطره بازی روی نقشه تخت خواب!

یه روز با دخترخالم روی تخت خوابم دراز کشیده بودیم. بهش گفتم دوست داری کجا باشیم الان؟ یهو نقشه بلد رو در اورد و از روی نقشه شروع کرد به گفتن اینکه دوست داره اینجا باشه و اونجا باشه. دو جای نقشه رو انتخاب کردیم و دیدیم ترافیک زنده تهران چه شکلیه. بهم گفت الان اگه تو ماشین بودیم چی میخوندیم؟ که باهم شروع کردیم « برو آنجا که تو را منتظرند» .نقشه بلد به نظرم چیزی برای رفتن نیست چیزی برای خوندنه. الان تو خونه هر وقت بحث مکانی میشه سریع میرم روی نقشه بلد و بعد از تخمین بلد میگم ما الان بیست و خورده ای با آنجا فاصله داریم. بعد میگیم و میخندیم. من با گوشیم و این نقشه به فاصله‌ها می‌خندم.


من سعی کردم چرخش فکرم در مورد این روزها رو باتون در میون بزارم. حستون رو درباره نوشتن برام بنویسید.

برای شور زندگی بیشتر مینویسم. مرسی از سامسونگ. مرسی از ویرگول

روایتگرباشگوشیسامسونگنوت20
جور دیگر زیستن و تغییر را در نوشتن دنبال می‌کنم. روزهایی که نمی‌نویسم برای خودم هات چاکلت می‌ریزم.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید