یکی بود، یکی نبود، در یک روز زیبای بهاری، فرنگیس خانم از خواب بیدار شده و طبق عادت گوشی به دست در حال تفتیش اتفاقات اخیر روزمرگی های دخترهای فامیل و اشنا در سوشال مدیا، به تصویری برمیخورد که متوجه میشود ان تصویر را دختر زری خانم، عروس حکیمه خانم و نوه ی کوچک نیره خانم استوری کرده است.
راستش را بخواهی چیزی از منظور این تصویر متوجه نمیشود ولی ترجیح میدهد از دور عقب نماند. استوری فرنگیس خانم را فقط چهارتا دختر خاله ای که آنور کوه ها زندگی میکنند و سواد درست حسابی ندارند دیده است.
فرهنگ استفاده از سوشال مدیا هنوز جای بحث و کار دارد. تاکیدا هم نمیگویم بنده ادم حساسی هستم و تمام محتوا را از زیر ذره بین می گذرانم. ولی جالب است که محتوا را انالیز کنیم.
قبل از انتشار یک محتوا (حتی محتوای شخصی) بهتر از برای چند ثانیه هم که شده است به سوالات زیر فک کنیم:
هدف من از انتشار این محتوا چیست؟
مخاطب من چه کسانی هستند؟ مخاطب اولیه، ثانویه و پنهان من چه دسته ای از دوستانم هستند؟
ایا انتشار این محتوا توسط من تاثیری در وضعیت دارد؟
درک خود من از این محتوا چیست؟
اطلاعاتی که از این محتوا به دیگران انتقال می یابد چیست؟
حمایت؟ خیلی هم زیبا! حامی بودن بایستی اثر خود را جایی نشان دهد، درست است؟ مثلا شما بعنوان حامی عملی را انجام داده و در نتیجه ی ان، حمایت و نجاتی انجام بگیرد. وقتی از ان عمل به ظاهر حمایتگرانه ی شما اتفاقی نشات نمیگیرد، نظرت در مورد یافتن راه های حمایتی دیگر چیست؟
تفکر انتقادانه هر چند ترجمه ی جالبی برای این critical thinking نیست، چرا که با این اصطلاح فقط میتوان به اکادمیا فکر کرد ولی در زندگی روزمره بسیار حائز اهمیت است. الخصوص که امروزه روز با چند ایدی و اکانت هر کسی برای خودش کسی شده است!